خلاصة:
جهانی شدن به عنوان پدیدهای که جهان از سه دهه پیش با آن روبرو شده است، بیش از هر چیز نشانگر تحولات سریع و شگرف جهانی است. بازتاب و پیامدهای این تحولات در جهان اسلام و به ویژه در خاورمیانه، حساسیت خاصی را ایجاد نموده است؛ به طوری که بسیاری از دانشمندان و متفکران معتقد به اسلام سیاسی، جهانی شدن در معنای جهانیسازی را پروژهای منفی و نقشهای طراحی شده تلقی میکنند که آموزههای اسلامی و قطعیت و مبانی اصول آن را به چالش کشیده و جوامع اسلامی را با بحران روبرو ساخته است. پیرو همین موضوع و اهمیت آن، مقاله حاضر در پی بررسی تاثیر جهانی شدن بر احیاء جنبشهای اسلامی است. بدین منظور با تبیین خوانشهای نظری از جهانی شدن و نیز بازخوانی جنبشهای اسلامی از منظر مفهومی، علل و عوامل تاثیرگذار بر واکنش جنبشهای اسلامی در برابر موج جهانی شدن مورد واکاوی و مطالعه قرار خواهد گرفت. در این راستا، از روش تحلیلی- توصیفی و رهیافت مطالعه کتابخانهای بهره گرفته میشود و در پایان، ضمن تاکید بر هژمونی و گسترش موج جهانی شدن، راهکار تعاملی با رهیافت انتقادی و برخورد منطقی با آن پیشنهاد میگردد.
Dariush Shahbahrami[1] Abstract Iran-US relations have undergone many developments during the Islamic Republic of Iran. However, America's central policy has been regime change or metamorphosis in Iran's behavior. The United States has adopted various patterns and behaviors to achieve these macro goals. The main purpose of this study was to examine the patterns of Obama's foreign policy with Iran and its impact on the realization of US national interests. The most important goals of changing the Obama era approach toward Iran include multilateralism toward Iran, efforts to isolate Iran, diplomacy and negotiation with Iran, and ultimately a nuclear agreement. In fact, the Obama administration has transformed America's attitude toward Iran, including abandoning military aggression, creating economic incentives, engaging in direct dialogue with Iran, trying to persuade Iran's public opinion and to serve American national interests in the world, including the Middle East. Naturally, this transformation has served the American national interest in security, politics, and global cooperation, but the interests of governments and extremist groups within the US, the region, and the Zionist regime have been challenged by this Obama-led strategy of dialogue. [1] PhD student, International Relations, Faculty of Political Science, Hamadan Branch, Islamic Azad University, Hamadan, Iran, email: dariush.shahbahrami@yahoo.com.
ملخص الجهاز:
گزینه تحریم اوباما علیه ایران ادبیات سیاسی به کار گرفته شده از سوی دولت اوباما و همچنین سیاست اعلامی آمریکا در سال ۲۰۰۹ نشان میدهد که آمریکاییها تمایل چندانی برای بهرهگیری از گزینههای نظامی ندارند، اما در عین حال تلاش دارند تا از الگوها و ابزارهایی بهرهمند شوند که زمینههای تغییر در سیاست خارجی و الگوهای رفتاری ایران را به وجود آورد.
در این ارتباط پژوهشگران مؤسسه بروکینگز این سؤال را مطرح مینمایند که: «آیا تهدید و کاربرد تحریمهای اقتصادی و اقدامات دیپلماتیک عليه ایران میتواند جمهوری اسلامی را به سمت تغییر در رفتارهای خود براساس خواستهها و انتظارات نظام بینالملل سوق دهد؟ از سوی دیگر آمریکاییها چگونه میتوانند سایر بازیگران، به ویژه قدرتهای بزرگ را متقاعد کنند که با آمریکا در اجرای سیاست تحریم و تهدید به تحریم مشارکت نمایند؟» گزینه پاداش و مشوقهای اقتصادی این گزینه طی سالهای گذشته در چارچوب سیاست چماق و هویج مورد استفاده قرار گرفته است.
در راستای تحقق چنین گزینهای، پژوهشگران مؤسسه بروکینگز این سؤال را مطرح کردهاند که: «آیا میتوان در برخورد با ایران از طریق مشوقهای اقتصادی و دیپلماتیک، انگیزه مثبتی را برای تغییر در سیاستها ایجاد کرد؟ هدف از به کارگیری گزینه پاداش چه خواهد بود؟ آمریکا چگونه میتواند پاداشهایی را به ایران بدهد که اولاً نشانه ضعف دولت اوباما تلقی نشود و ثانيه تندورهای ایرانی آن را به عنوان عاملی در جهت پافشاری بیشتر بر مواضع خود تلقی نکنند؟» گزینه دیپلماسی و گفتگو یکی دیگر از گزینههای رفتاری دولت اوباما در برخورد با ایران را میتوان گسترش زمینههای انجام مذاکره و همکاریهای دیپلماتیک دانست.