خلاصة:
در قرون اولیۀ اسلامی باب اجتهاد باز بود، اما رفتهرفته باب اجتهاد انسداد یافت و اجتهاد در چارچوب چهار مذهب فقهی الزامی شد. در این میان افرادی مثل ابنتیمیه به این رویکرد انتقاد کردند و باب اجتهاد را مفتوح دانستند. از سدۀ دوازدهم و به پیروی از ابنتیمیه، جریانهای سلفی، انفتاح باب اجتهاد را مطرح کردند و امروزه وهابیان، اخوانالمسلمین و سلفیان جهادی به انفتاح باب اجتهاد معتقدند، اما میان این گروهها اختلافات فراوانی در موضوعات اجتهاد و تقلید وجود دارد. بیشتر علمای وهابی از اینکه خود را مجتهد مطلق بدانند، دوری میکنند و بیشتر خود را مجتهد منتسب به فقه احمدبن حنبل میدانند و در این زمینه نظریۀ تمذهب را مطرح کردهاند که مورد انتقاد ناصرالدین البانی قرار گرفته است. وی معتقد است علمای وهابی باید به سمت اجتهاد مطلق بروند. بزرگان اخوانالمسلمین مثل سید سابق و یوسف قرضاوی خود را مجتهد مطلق دانسته، اما تقلید یا اتّباع از دیگر مذاهب را جایز میدانند. نویسندگان سلفیۀ جهادی نیز خود را مجتهد مطلق میدانند و بر همین اساس به تکفیر دیگران میپردازند. این مقاله بهصورت کتابخانهای و با روش توصیفی_تحلیلی به بررسی اجتهاد و تقلید در نگاه سلفیان میپردازد و اختلافات بزرگان سلفی در این زمینه را بررسی میکند و در انتها به برخی از پیامدهای این دیدگاه اشاراتی دارد.
In the first centuries, the way of ijtihad was open in Islam, but gradually it was closed and made obligatory within the frameworks of four main jurisprudential denominations. Some scholars like Ibn Taymiyyah criticized this approach and considered the path of ijtihad open. From twelfth century, Salafi movements, following Ibn Taymiyyah said that the path of ijtihad is open. Nowadays, Wahhabism, Muslim Brotherhood group and Jihadi Salafis believe that the path of ijtihad is open, however, there are so many disagreements on the subjects of ijtihad and taqlid among them. The majority of Wahhabi scholars avoid from considering themselves as absolute mujtahid and consider themselves as the followers of Ahmad ibn Hanbal. Accordingly, they suggested Tamazhob theory which was criticized by Naseroddin Albani. He maintains that Wahhabi scholars should go toward the absolute ijtihad. Famous figures of Muslim Brotherhood group like Sayyid Sabiq and Yusuf al-Qaradawi have claimed that they are absolute mujtahid but maintain that they can follow other denominations as well. Jihadi Salafi scholars also consider themselves as absolute mujtahid so they declare that others are pagans and non-believers. Using a library and descriptive-analytical method, this article has an in-depth look at ijtihad from the viewpoint of Salafi scholars and studies the disagreements among the great Salafi scholars. Finally, it refers to some of the consequences of this view.
ملخص الجهاز:
شاه ولي الله دهلوي (متوفاي ١١٧٦ق ) عالم ديگري بود که با آشنايي با افکـار ابن تيميه به انفتاح باب اجتهاد روي آورد؛ اما تقليد از ائمۀ اربعه را رحمتـي از ناحيـۀ الهـي دانست و پيروان مذاهب اربعه را مقلد محض ندانست ، بلکه آنان را به مجتهـد در مـذهب ، مجتهد متبحر در مذهب (مجتهد ترجيح ) و اکثريت مردم که مقلدند، تقسيم کـرد (دهلـوي، بيتا [الف ]: .
ناصرالدين الباني از سلفيان معروف عصـر حاضـر مـي گويـد: «اصـل اوليه در جايز نبودن تقليد است ؛ اما بايد اين مطلب را هم درنظر داشت که همـه مسـلمانان چنين استطاعتي ندارند، حتي همۀ مجتهدين نيز استطاعت کافي براي اجتهاد در همۀ مسائل را ندارند.
ابن عثيمين در جـايي ديگـر تصـريح دارد کـه تقليـد در دو صـورت جـايز اسـت ؛ اول درصورتيکه شخص ، عامي باشد و قدرت شناخت احکـام را نداشـته باشـد، پـس در ايـن صورت تقليد بر او واجب است ؛ دوم درصورتيکـه مجتهـدي وقـت کـافي بـراي اجتهـاد نداشته باشد، مثل اينکه يک قضيۀ فوري پيش آمده است و مجتهـد تـوان بررسـي آن را در وقت کم ندارد که در اين صورت ميتواند از مجتهد ديگر تقليد کند (ابن عثيمـين ، ١٤١٣ق ، ج ٧: ١٤٧).
اما تقليد خاص ، يعني تقليد از مجتهد در يک قضيۀ معين که در دو صورت جايز است : اول آنکـه مکلـف عـاجز حقيقي است و توانايي اجتهاد را ندارد و دوم قدرت اجتهاد دارد، ولي برايش سخت اسـت که در اين صورت نيز ميتوان از مجتهد تقليد کند (ابن عثيمين ، ١٤١٣ق ، ج ٧: ١٤٨).
Majmu' Fatawa, Edited by: Mohammed bin Saad Alshuyar, place: unknown, Id r t al-Bu th, Al-Mojtam publication house.