خلاصة:
از سیاست خارجی به عنوان بیرونیترین بخش دولت یاد میشود که ضمن معرفی سیاستهای کلان کشور به سایر کنشگران، کلیه اهداف سیاسی و منافع ملی را در سطح بینالملل موردپیگیری قرار میدهد. بهطورکلی، مجموعه گستردهای از عوامل داخلی و محیطی به اصول و مبانی سیاست خارجی شکل میدهند. ویژگیهای فیزیکی و ساختارهای درونی دولت و جامعه بخش مهمی از عوامل داخلی را در برمیگیرند و نظام بینالملل، ساختار و تحولات آن جزء عوامل محیطی هستند. در این مقاله به بررسی عوامل محیطی و نحوه تاثیرگذاری آنها بر سیاست خارجی پرداخته میشود. پرسش اصلی آن است که «تحولات درونی نظام بینالملل چه تاثیری بر رفتار سیاست خارجی دولتها دارد؟». بررسیهای به عمل آمده نشان میدهد که «دولتها متناسب با تحولات درونی نظام بینالملل از آغازِ پیدایش تا فروپاشی آن، سه رفتار مشخص را از خود بروز میدهند که عبارتند از خود-گسترشی، خود-حفاظتی و خود-خویشتنداری». بررسی این رفتارها بر اساس مراحل مختلف نظام بینالملل هدف اصلی این مقاله است.
Foreign policy is considered as the outermost part of the state, which, in addition to introducing macro policies to other actors, pursues all national goals and interests at the international level.In general, an extensive set of internal and external factors shapes the principles of foreign policy. The physical and internal structure of the state and society form an important part of the internal factors, and the international system, its structure and its evolution are among the environmental factors. This paper examines environmental factors and how they affect foreign policy. The main question is: "What effect do the international system developments have on foreign policy patterns of states?" Studies show that states display three distinct behaviors in proportion with internal developments of the international system, from the beginning to decline which include: Self-extension, Self-preservation and Self-abnegation." The main purpose of this paper is to study these behaviors according to the various stages of the international system.
ملخص الجهاز:
بنابراين سوال اصلي پژوهش آن است کـه «دولت ها در قالب سياست خارجي خود چه رفتارهاي قابل تشخيصي نسبت بـه تحـولات نظـام بين الملل از خود بروز ميدهند؟» با توجه به اينکه نظام بين الملل در دوران هاي مختلـف گـذار، 1 1 Perpetual process of Adaption ١٠٦/ فصلنامه سياست خارجي، سال ٣٤، شماره ٤، زمستان ١٣٩٩ شکل گيري، تثبيت ، بلوغ ، افول و فروپاشيْ فرصت هـا و محـدويت هـايي را بـراي کـنش متقابـل بازيگران دولتي ايجاد مينمايد، فرضيه آن است که «دولـت هـا بـه طـورکلي سـه دسـته رفتـار مشخص را در قبال تحولات نظـام بـين الملـل از خـود بـروز مـيدهنـد کـه عبارتنـد از: خـود- گسترشي ١، خود-حفاظتي ٢ و خود-خويشتن داري ٣.
قبل از آغاز جنگ جهـاني اول و دوم نظم حاکم بر روابط بين الملل به صورت چنـدقطبي بـود؛ سـاختار قـدرت بـه نحـوي تحولات دروني نظام بين الملل و رفتار سياست خارجي دولت ها /١٠٩ چيده شده بود که چند کشور صاحبان قدرت اصلي در نظام بين الملـل بودنـد و هنجـار خاصـي متکي بر نظام دودماني حاکم بود.
تحولات داخلي نظام بين الملل : با آنکه نظـام بـين الملـل متشـکل از واحـدهاي سياسـي مختلفي اعم از دولت ها است اما بعد از شکل گيري، ساختاري منحصربه فرد را در برميگيرد کـه تمامي واحدها بايد اين مسئله را در روند تصميم گيري و سياسـت گـذاري خـود مـدنظر داشـته باشند.