ملخص الجهاز:
"بهتر است در آغاز سرودههایی از حافظ دربارهی خرابات آورده شود: در خرابات طریقت نیز هم منزل شویم کاینچنین رفته است در عهد عزل تقدیر ما ترسم این قوم که بر درد کشان میخندند در سر کار خرابات کنند ایمان را در عشق خانقاه و خرابات فرق نیست هرجا که هست پرتو روی حبیب هست تا گبر غمت در دل ویرانه مقیم است همواره مرا کنج خرابات مقام است مقام اصلی ما گوشهی خرابات است خداش خیر دهاد آنکه این عمارت کرد قدم منه به خرابات جز به شرط ادب که ساکنان درش محرمان پادشهند من ز مسجد به خرابات نه خود افتادم اینم از روز ازل حاصل فرجام افتاد خیز تا خرقهی صوفی به خرابات بریم شطح1و طامات2به بازار خرابات بریم در خرابات مغان گر گذر افتد بازم حاصل خرقه وسجاده روان در بازم در خرابات مغان نور خدا میبینم این عجب بین که چه نوری ز کجا میبینم تو خانقاه و خرابات در میانه مبین خدا گواست که هرجا که هست با اویم آنکس که منع ما ز خرابات میکند او در حضور پیر من این ماجرا بگو شستوشویی کن و آنگه به خرابات خرام تا نگردد ز تو این دیر خراب آلوده با خرابات نشینان ز کرامات ملاف هر سخن وقتی و هر نکته مکانی دارد یاد باد آنکه خرابات نشین بودم و مست آنچه در مسجدم امروز کم است آنجا بود اینک این جستار به میان میآید که در سرودههای حافظ خرابات و خرابات مغان کجاست و آیا همانگونه که در سرودههای حافظ مغ و پیر مغان ریشه در فرهنگ باستانی ایران دارد."