خلاصة:
مباحث مربوط به اندیشه سیاسی در ایران، با تمرکز بر دوره اسلامی محقق را مستقیماً به مجموعهای از آثار ارجاع میدهد که ذیل عنوان سیاستنامه در دورههای مختلف تاریخ به نگارش درآمدهاند. سیاستنامهنویسی در این دوران حاصل انباشت یک دوگانگی فکری ـ فرهنگی است که از سویی بازتابی از اندیشه سیاسی در دوران ایران باستان و از دیگر سو نیز با رگههایی از اندیشه سیاسی اسلامی درهمآمیخته است. معتبرترین اثر در این چارچوب سیاستنامه خواجه نظام الملک طوسی در دوران سلجوقی است. پس از آن، آثار دیگری نیز که به نگارش درآمده و تحت این عنوان مورد خطاب قرار گرفتهاند، به لحاظ روش و محتوا، با تغییراتی تقریباً از همان روند پیشین پیروی کردهاند. با این حال، می توان غالباً هدف از نگارش این آثار را در اصل بر حفظ قدرت حاکم دانست. حفظ قدرت حاکم، با تلاش برای مشروعیتبخشی به آن در یک درهمکنشی دانش ـ قدرت قابل فهم است. نتایج نوشتار حاضر نیز نشان می دهد که سیاستنامهنویسی در تاریخ ایران دوره اسلامی اساساً متأثر از روابط اجتماعی قدرت، در وجه ایجابی یا سلبی و بازتاب مصالح اقتدار سیاسی بوده است. لذا این جستار با روش توصیفی ـ تحلیلی و استفاده از منابع اسنادی و کتابخانهای به بررسی رایطه دو سویه دانش- قدرت بر سیر تحول سیاست نامه نویسی اندیشمندان ایران دوره اسلامی میپردازد.
The discussion of political thought in Iran, focusing on the Islamic period, refers the researcher directly to a collection of works that have been written under the title of policy in different periods of history. The policy of writing during this period is the result of the accumulation of an intellectual-cultural duality; On the one hand, it is a reflection of political thought in ancient Iran, and on the other hand, it is mixed with traces of Islamic political thought. The most authoritative work in this context is the policy of Khajeh Nizam-ol-Molk Tusi during the Seljuk period. After that, other works that have been written and addressed under this title have followed the same previous process with some changes in terms of method and content. However, in any form, it is not an exaggeration to say that the purpose of writing these works is essentially to maintain the ruling power. Maintaining the ruling power is understandable by striving for legitimacy in a knowledge-power interaction. So, in this article, according to its subject, an attempt is made to answer the question, "What effect have the relations of power and expediency of the political authorities had on the evolution of the policy-writing policy?
ملخص الجهاز:
نوشتار حاضر نیز در تلاش است تا به این پرسش پاسخ گوید که کنش متقابل دانش و قدرت چه تأثیری در سیر تحول سیاستنامهنویسی داشته است؟ لذا با بررسی در برخی از این آثار، تلاش برای فهم مبتنیبر کاربست اندیشۀ سیاسی در انگارۀ سیاستنامهنویسان از منظر رابطۀ قدرت ـ دانش در پرتو مصلحت اقتدار سیاسی هدف اصلی این نوشتار را تشکیل میدهد.
آنچه به نگارش این کتاب منجر شد شرایطی است که بر جامعه بهویژه پس از تسلط ترکان با سنن خاص قبیلهای خود تحمیل شد که در تعارض کامل با سنت رایج پادشاهی ایرانی قرار داشت و خواجه نظامالملک را بر آن داشت تا براي حل مشکلات پیشآمده دستورالعملی بهرشتۀ تحریر درآورد که مهمترین مسئلۀ پیشآمده در عرصۀ حکومت یعنی نحوۀ مشروعیتبخشی و گزینش حاکم و حدود و اختیارات وي را مشخص و تبیین کند.
لذا برای نیل به این سیاست، درهمآمیزی پادشاهی صفوی با مبانی شریعت اسلامی و نیز رویکرد الهی از مهمترین وظایف نویسنده بهمانند کاشفی بوده است و تحول در سیاستنامهنویسی در اثر سبزواری بهمانند کاشفی در چهارچوب و بستر قدرت حاکمه قرار داشته و آنها برای مشروعیتدادن به این قدرت زمینه را برای نظریهپردازی سیاسی فراهم کردهاند.
بر همین اساس، سیاستنامهنویسان موردبررسی از خواجه نظامالملک تا سبزواری درعین نقدهایی که به وضع موجود سیاسی ـ اجتماعی جامعۀ خود با تمرکز بر مفهوم سلطنت یا پادشاهی دارند، درنهایت حفظ وضع موجود بهنفع قدرت متمرکز پادشاه را موردتأکید قرار دادهاند که از دوگانۀ درهمتنیدۀ منبع اسلامی و منبع ایران باستانی قدرتش را بهعاریت گرفته است.