خلاصة:
نظریۀ گفتمان انتقادی نورمن فرکلاف، یکی از نظریّات مطرح در بررسی متون ادبی، به ویژه ادبیّات داستانی، در شناسایی تغییرات و تحولّات فرهنگی و اجتماعی جامعه است. فرکلاف از اندیشمندانی است که با هدف نقد جامعۀ سرمایهداری در چارچوب تحلیل گفتمان انتقادی، بر روی آثار ادبی تحقیق کرد و با تأکید بر وضعیّت رابطۀ قدرت و ایدئولوژی، به بررسی متون در سه سطح: توصیف، تفسیر و تبیین پرداخت. در این مقاله داستان «بچّههای قالیبافخانه» هوشنگ مرادی کرمانی براساس گفتمان انتقادی نورمن فرکلاف به شیوۀ توصیفی- تحلیلی بررسی شده است. مرادی کرمانی در این داستان بر مبنای رابطۀ قدرت ایدئولوژی و گفتمان مورد نظر فرکلاف، وضعیّت اسفناک استثمار انسانی کودکان و سلطۀ فرادستان بر فرودستان را روایت کرده است. در سطح توصیف با تکرار نام شخصیّتها، واژگان خاص، شمول معنایی واژگان، آمیخته کردن زبان بومی و عامیانه و ادبی و زبان طنز با هم در بافتی نمادین، ایدئولوژی خود را بازگو کرده است. در سطح تفسیر، با ایجاد پیشفرض در موقعیّت مشابه و بافت بینامتنی و طنز موقعیّت، گفتمان طیفهای مختلف قابل تفسیر است. در سطح تبیین، مهمترین مسأله پدیدۀ کودک آزاری، تضییع حقوق کودکان است که در کنار آن بحرانهای عاطفی، تقابل فقر و سرمایهداری، امید و ناامیدی، مبارزه و تسلیم، دینداری و بیدینی، فضای داستان را در طنزی تلخ و اندوهبار قرار داده است.
Norman Fairclough’s Critical Discourse Theory is considered as one of the key theories regarding literary texts, especially in fiction literature and it plays an important role in identifying social and cultural changes of the society. Fairclough is one of the scholars who studied literary works with an approach to criticize capitalism in society in terms of critical discourse with a view on relations between power and ideology and intended to study this matter in three stages of: description, interpretation and clarification. This study has investigated the story of ‘The Children of Carpet-Weaving House’ by Houshang Moradi Kermani based on Norman Fairclough’s Critical Discourse Theory with a descriptive-analytical methodology. Moradi Kermani has narrated awful condition of exploited working children and the hegemony of suppressers over the suppressed based on relations between power and ideology. To do so, he has recounted his ideology in a symbolic background through repeating characters’ names, using specific vocabulary, meaning coverage of words, combining native, informal and literary language as well as language of satire in the stage of description. The stage of interpretation is done via various spectrums of discourses by creating assumptions in similar situations and inter-textual and situational satire. At the stage of clarification, the most prominent issue is the issue of child abuse and ignoring children’s rights. Moreover, emotional crisis, interaction of poverty and capitalism, hope and hopelessness, battle and surrender, religion and atheism, has put the story in a bitter and sorrowful atmosphere.
ملخص الجهاز:
3-2- ارزیابی داستان شخصیّتها قادر به تغییر وضعیّت و موقعیّت خود هستند؛ مثلاً اگر یدالله از باغ آن مرد رد نمیشد و به حرف آن مأمور گوش میکرد، دیگر خر با دورمنه و گون آتش نمیگرفت که او مجبور شود هم به صاحب خر پول بدهد و هم نمکو را به قالیباف خانه بفرستد یا اگر صمدو در هیزم آوردن به نمکو کمک میکرد، دیگر هیزمها راه را برای آن دو سد نمیکردند و صمدو هم در آن آتش نمیسوخت، یا در قصّۀ بعدی اگر رضو برای شکمش، خود را به دردسر نمیانداخت و از درخت انار بالا نمیرفت تا انار را بکند و بخورد، شاید تا این اندازه صدمه نمیدید و جلوی همه خوار و خفیف نمیشد و حتّی ممکن بود اسدو و همسرش، خجیجه نیز از قالیبافخانه اخراج نمیشدند و به کار خود درآنجا ادامه میدادند، امّا زمانیکه اسدو از قالیبافخانه اخراج شد، میبایست بیشتر به فکر کار کردن و زندگی همسر و بچّهاش میبود تا آنها بتوانند در آرامش و راحتی زندگی کنند.
تکرار نامهای یدالله، لیلو، نمکو، رضو، اسدالله، خجیجه در جملهها بسیار و کاربرد ضمیر در داستان، نادر است و نویسنده به جای استفاده از ضمیر، نامشان را آورده است؛ برای نمونه در ابتدای داستان، یدالله و خر را تکرار کرده و یک مورد نیز به جای آنها ضمیر به کار نبرده است: «خر زیر بار درمنه و گون نفس نفس میزد...
بافت موقعیّتی داستان، توصیف زندگی روستاییان کرمانی است که به علّت اصلی «فقر»، مجبور هستند فرزندان خود را برای کار به محیطهای سخت و ناسالم بفرستند، اغلب آنها در این محیطها بزرگ شدهاند و به انواع بیماریها مبتلا گشتهاند، امّا آنچه که حادثه را پیش آورده است، فقط فقر نیست، بلکه ظلم و ستم ظالمان و سلطه و قدرت آنها بر مظلومان است و آنچه محیط قالیبافخانه را ناسالم کرده است، علاوه بر غیر بهداشتی بودن، خشونت و سلطۀ صاحبان کارگاهها بر قشر فقیر است.