خلاصة:
حقوق و آزادیهای بنیادین شامل مجموعه حقوق شناخته و تضمین شده توسط قانون اساسی است. درخصوص توسعه حقوق و آزادیهای بنیادین یکسری اتفاقات قابل ذکر است که براساس تقدم و تاخر قابل تقسیمبندی است. هدف از این مقاله بررسی مبانی و تحولات حقوق و آزادیهای بنیادین است. همزمان با پیشرفت جوامع و صنعتی شدن آن، طرح حقوق و آزادیها شدت بیشتری یافت. پس از پیدایش فیلسوفانی نظیر گروسیوس، توماس هابز و... دیدگاههای نوینی درباره روابط فرد و دولت مطرح شد که از آنها میتوان اندیشمندان حقوق و آزادیهای بنیادین نام برد که برآیند آن حرکت به سمت تضمین حقوق و آزادیهای شهروندان بود. به بیان دیگر در پس نظریات این اندیشمندان، طرح شکلگیری جامعه مدنی است که در این جامعه قدرت پاسخگو است و قدرت ملزم به رعایت قانون است. بنابراین در پاسخ به این سوال که چه دیدگاههایی درخصوص حقوق و آزادیهای بنیادین طرح شده است؛ فرض بر این است که؛ همزمان با شکلگیری طبقات جدید شهری موسوم به بورژوازی یا طبقه شهرنشین باعث شکلگیری تحولات و حرکتهای اجتماعی شد که نمونه بارز آن شکلگیری انقلابات آمریکا و فرانسه و جنبش دستورگرایی و برقرای حاکمیت قانون است. از اینرو ابتدا تیوریها و سپس حرکتهای اجتماعی شکل گرفت.
ملخص الجهاز:
بنابراین در پاسخ به این سوال که چه دیدگاههایی درخصوص حقوق و آزادیهای بنیادین طرح شده است؛ فرض بر این است که؛ همزمان با شکلگیری طبقات جدید شهری موسوم به بورژوازی یا طبقه شهرنشین باعث شکلگیری تحولات و حرکتهای اجتماعی شد که نمونه بارز آن شکلگیری انقلابات آمریکا و فرانسه و جنبش دستورگرایی و برقرای حاکمیت قانون است.
2-3- مبانی سیاسی – فلسفی حقوق طبیعی مخالفان استبداد در طول تاریخ همواره از این نظریه بعنوان حربهای علیه زور و ستم و خودکامگی سود جستهاند، این نظریه در تبیین چگونگی تشکیل جامعه سیاسی، روابط فرد و دولت، روند تحول اندیشه آزادی و حقوق فردی، و حسن اجرای حاکمیت سیاسی نقش مهمی داشته و موجد جنبشهای بزرگی در قرن هجدهم بوده است (همان، 186).
اثباتیون درباره اینکه کدام قانون موضوعه، منطبق با حقوق طبیعی و عدالت است یک امر نظری است و این قبیل قضاوتها جنبه شخصی دارد و برحسب اینکه قضاوت درباره مفهوم فطرت و طبیعت چه باشد متفاوت خواهد بود و این، با واقعیت حقوق مطابقت ندارد، و حقوق، فارغ از قضاوت ارزشی نیست و باید قانون نیز برپایه ارزش – اخلاق قرار گیرد.
از اینرو مردم این جوامع در حقیقت ابتدا تحت تاثیر نظریات مرتبط با حقوق و آزادیهای بنیادین قرار گرفتند؛ به بیان دیگر بر اثر شکلگیری نظریات مختلف اندیشمندانی چون ژان بدن، هابز، روسو، جان لاک، کانت، ماکیاولی، تئوریهای مختلف شکل گرفت که منجر به روشن شدن اذهان مردم جوامع مختلف گردید.