خلاصة:
نسبت منطقهگرایی و جهانی شدن از مسائلی است که طی سالهای اخیر مورد توجه متفکران قرار گرفته است. یکی از مناطقی که از پتانسیل همگرایی منطقهای برخوردار است آسیای مرکزی است. فروپاشی ابرقدرت شرق و استقلال کشورهای آسیای مرکزی را میتوان به عنوان عصری نوین در این منطقه تلقی کرد که آنها را در معرض فرایندهای جهانی شدن قرار داد. در این میان ایران با توجه به ارتباطات تاریخی و قرابت جغرافیایی و فرهنگی با جمهوریهای آسیای مرکزی، فرصت مناسبی را برای توسعه روابط با این کشورها بدست آورده است. البته کشورهای دیگر نیز تلاش میکنند تا نفوذ خود را در آسیای مرکزی گسترش دهند. سوال اصلی پژوهش حاضر این است که چگونه ایران و جمهوریهای آسیای مرکزی میتوانند نوعی جامعه بینالملل منطقهای را تشکیل دهند؟ فرضیهای که در پاسخ به پرسش بالا مطرح میشود این است که ایران و آسیای مرکزی از یکسو با تکیه بر زمینهها و همگراییهای تاریخی(روابط گماینشافتی) و از سوی دیگر با طراحی روابط کارکردی(گزلشافتی) نوعی جامعه بینالملل منطقهای را تشکیل میدهند. فرضیه بالا با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی مورد آزمون قرار میگیرد. یافتههای این پژوهش نشان میدهد که با توجه به روابط فرهنگی ایران و جمهوریهای تازه استقلال یافته که ریشه در تاریخ کهن این کشورها دارد و همچنین افزایش روابط کارکردی ایران و پنج کشور آسیای مرکزی پس از استقلال این جمهوریها میتوان نتیجهگیری کرد که ایران و جمهوریهای آسیای مرکزی از توانایی بالقوه لازم برای تشکیل جامعه بینالملل منطقهای برخوردار هستند.
ملخص الجهاز:
در اين ميان ، ايران با توجه به ارتباطات تاريخي و قرابت جغرافيايي و فرهنگي با جمهوري هاي آسياي مرکزي ، فرصت مناسبي براي توسعۀ روابط با اين کشورها به دست آورده است .
يافته هاي اين پژوهش نشان مي دهد که با توجه به روابط فرهنگي ايران و جمهوري هاي تازه استقلال يافته که ريشه در تاريخ کهن اين کشورها دارد و همچنين افزايش روابط کارکردي ايران و پنج کشور آسياي مرکزي پس از استقلال اين جمهوري ها مي توان نتيجه گيري کرد که ايران و جمهوري هاي آسياي مرکزي توانايي بالقوة لازم براي تشکيل جامعۀ بين الملل منطقه اي را دارند.
به اين ترتيب ، پرسش اصلي پژوهش حاضر اين است : چگونه ايران و کشورهاي آسياي مرکزي مي توانند نوعي جامعۀ بين الملل منطقه اي تشکيل دهند؟ براي پاسخ به اين پرسش ، از نظريۀ مکتب انگليسي و، به طور مشخص ، از ديدگاه هاي بري بوزان استفاده شده است .
فرضيه اي که در پاسخ به پرسش بالا مطرح مي شود اين است که ايران و آسياي مرکزي ، از يک سو، با تکيه بر زمينه ها و هم گرايي هاي تاريخي (روابط گماين شافتي ) و از سوي ديگر، با طراحي روابط کارکردي (گزل شافتي ) نوعي جامعۀ بين الملل منطقه اي تشکيل مي دهند.
ايران نيز، با توجه به پتانسيل هاي اقتصادي آسياي مرکزي ، تلاش کرده است روابط خود را با اين کشورها افزايش دهد.
درمورد تأمين نظم نيز حضور ايران و کشورهاي آسياي مرکزي در سازمان هاي منطقه اي نشان دهنده ي تلاش اين کشورها براي حفظ ثبات اين منطقه است .