خلاصة:
سورن کییرکگور (1803-1855م)، متفکّر دانمارکی قرن نوزدهم میلادی را اکثراً با اندیشۀ او دربارۀ حیات فردی انسان در نسبت با ایمان مسیحی میشناسند؛ امّا در کنار این حوزه، کییرکگور به حیات اجتماعی یا مدنی انسان نیز پرداخته است، گرچه دیدگاههای او در این زمینه معمولاً کمتر مورد توجّه پژوهشگران قرار گرفته است. مقالۀ حاضر میکوشد تا با توجّه به مباحثی که کییرکگور در کتاب دو عصر مطرح کرده است، دیدگاه او را دربارۀ حیات جمعی از منظری خاص بررسی کند. در ابتدا از پدیدۀ رشک و گونههای مختلف آن در آثار کییرکگور سخن به میان خواهد آمد. سپس، بیان خواهد شد که کییرکگور چگونه حرکت فلسفۀ غرب از آغاز عصر جدید تا سیستم هگلی را بازنمایندۀ عصری قلمداد میکند که آن را «عصر تأمّل بازتابی» میخواند و در تقابل با «عصر انقلاب» قرار میدهد. همچنین خواهد آمد که او چگونه برخلاف ادّعای هگل، «فراکراننگری» را مسیری برای برونرفت از پدیدۀ تأمّل بازتابی نمیداند، بلکه اتّفاقاً آن را کاملکنندۀ مسیری میداند که با تأمّل بازتابی آغاز شده است. در نهایت، نقّادی کییرکگور از عصر تأمّل بازتابی با تمرکز بر پدیدۀ رشک تبیین میشود و دو روی سکّۀ این عصر، یعنی وجوه تهدیدگر و رهاییبخش آن، از دیدگاه کییرکگور بررسی خواهد شد.
Søren Kierkegaard (1803-1855), nineteenth century Danish thinker, is mostly known for his deliberation on individual human life in connection with Christian faith. However, next to this context, Kierkegaard also gives an account on social or civil life, although his account on this issue is less known in comparison to the former one. The present paper is trying to investigate Kierkegaard's account of civil life, from a particular point of view. First, an account will be given of the phenomenon of envy and its various kinds, as it is treated in Kierkegaard's literature. then, the way in which, Kierkegaard considers the whole route of western philosophy - from the beginning of the New Age to the Hegelian System - as a representation of what he calls "the Age of Reflection", and opposes to "the Age of Revolution", will be pointed out. Also this will be shown that how Kierkegaard - in opposition to Hegel - does not consider "speculation" as a way out of reflection, but in fact, its completion. Finally and by focusing on the phenomenon of envy, Kierkegaard's critique of the Age of Reflection will be explained, and his account of the two sides of this particular age, i.e. its threatening and liberating sides, will be studied.
ملخص الجهاز:
رشک ؛ نقادي کييرکگور از عصر تأمل بازتابي * سيدکيارش شيخ الاسلام دانشجوي دکتري فلسفۀ عصر جديد دانشگاه تهران سيدحميد طالب زاده استاد گروه فلسفۀ دانشگاه تهران (از ص ١٣١ تا ١٥٢) تاريخ دريافت مقاله : ١٣٩٩/١٢/١٣، تاريخ پذيرش مقاله : ١٤٠٠/٣/٢٩ علمي-پژوهشي چکيده سورن کييرکگور (١٨٠٣-١٨٥٥م )، متفکر دانمارکي قرن نوزدهم ميلادي را اکثرا با انديشۀ او دربارة حيات فردي انسان در نسبت با ايمان مسيحي ميشناسند؛ اما در کنار اين حوزه ، کييرکگور به حيات اجتماعي يا مدني انسان نيز پرداخته است ، گرچه ديدگاه هاي او در اين زمينه معمولا کمتر مورد توجه پژوهشگران قرار گرفته است .
به نظر ميرسد پژوهشگران آثار کييرکگور نه تنها توجه چنداني به پديدة رشک نداشته اند، بلکه در مواردي نيز که از آن سخن گفته اند، به ابعاد گستردة اين پديده در انديشۀ کييرکگور بيتوجه بوده اند؛ براي نمونه ، آلستر هاني در مجموعۀ مقالات خويش با عنوان کييرکگور و فلسفه ، هنگام سخن گفتن از دو عصر، متذکر ميشود که نقادي کييرکگور از دوران معاصرش وضعيتي را هدف قرار ميدهد که خود کييرکگور با بهره گيري از مفهوم رشک آن را به طور خلاصه بيان کرده است (١٧١ :٢٠٠٣ ,Hannay).
مقالۀ حاضر تنها در پي سخن گفتن از رشک به عنوان ساحتي مغفول مانده در انديشۀ کييرکگور نيست ، بلکه تلاش دارد تا روايت کييرکگور را از رشک به عنوان نقادي او از کليت عصر مدرن و فلسفۀ بازنمايندة اين عصر (از دکارت تا هگل )تبيين کند؛ البته بايد توجه داشت که نقادي کييرکگور در نسبت با زمانۀ معاصرش به شکلي چندوجهي و از زواياي مختلف به انجام ميرسد، اما بيشک يکي از اين وجوه ، همان مسيري است که از التفات به پديدة رشک ميگذرد.