خلاصة:
آیا استعارههای مفهومی در شعر، همانهایی هستند که ما با آنها زندگی میکنیم؟ این مقاله در پی یافتن پاسخی برای این پرسش است. در این مسیر، نخست رابطۀ استعارۀ مفهومی و فرهنگ عمومی، تبیین و جایگاه استعارههای مفهومی در نظام شناختی مرسوم اجتماع، مشخص شده است. سپس ساختارهایی تکرارشونده معرفی شدند که مانند قالبهایی، شکل کاربرد انواع مختلف استعارههای مفهومی عمومی (فرهنگی) را تعیین میکنند. پس از این مقدّمات سراغ استعاره در ادبیات رفتیم. فهمیدیم منبع شناختی شاعر با سایر افراد جامعه تفاوتی ندارد. نظام شناختی او نیز مانند دیگران، برآیندی از جامعه و فرهنگ است؛ امّا استعارۀ فرهنگی در شعرش به طرزی دیگر جلوه میکند. پیش از توصیف این طرز بدیع، از منظر شناختی، دو نوع اصلی استعاره (مفهومی/تصویری یا غیرمفهومی) را تعریف کردیم و به وجوه تفاوت آنها پرداختیم. در بخش بعدی مقاله، مرز استعارۀ فرهنگی و استعارۀ نوآورانۀ شاعر ترسیم گردید و در ادامه، ضمن ورود به این مرز، شگردهایی شناسانده شدند که استعاره را شاعرانه میکنند. در نهایت، سعی شد فردیت هنری بر اساس شکل کاربرد استعاره در شعر فهمیده شود. نتیجه آن شد که بیان خودکار مستقیم و ابداع استعارۀ مفهومی میتوانند بهترتیب نمود کمینه و بیشینۀ فردیت هنری باشند.
Are conceptual metaphors in poetry, the same metaphors we live by? This article wants to answer this question. In order to find an answer, the relation between conceptual metaphor and general culture is explained, and the position of conceptual metaphors in the ordinary cognitive system of society is defined. We introduce repetitive structures which determine application forms of different general conceptual metaphors (cultural). After this introduction, we focus on metaphors in literature. We realized that poets and other people in society have the same cognitive sources. Poet's cognitive system like others is a consequence of society and culture but cultural metaphors appeared differently in his or her poems. Before explaining the quality of its emergence, we describe two main kinds of metaphors (conceptual/image or non-conceptual metaphors) and show their differences. Basically, image metaphors have objective and concrete vehicles and tenors. On the other hand, the tenors of conceptual metaphors are subjective and abstract. In the next part, we draw the borderline of cultural metaphor and poet's innovative metaphor, and passing this line, we introduce methods that make metaphors poetic. There are four main methods that can be used separately or compound: Substitution, organic collectivization, expound, and critical attitude. In the end, we try to understand individuality in art by the form of metaphor application. The relation between the rate of individuality and using conceptual metaphors is based on how different and novel can a metaphor been used in a poem compared with its ordinary usage. Results showed that direct automatic expression and creation respectively could show the maximum and minimum of individuality in art. We choose famous classics poems besides modern contemporary poems to show that the poetical expression of metaphors does not belong to a certain group of poets or a special period of time.
ملخص الجهاز:
حال که شناخت استعاري بر همۀ ابعاد فکري آدمي غالب است ، اين پرسش پيش ميآيد که آيا نمود و نقش استعارٔە مفهومي در ادبيات ، با ديگر قلمروهاي فکري انسان يکسان است ؟ به بيان ديگر، آيا استعارٔە مفهومي در شعر که تجليگاه اصلي خلاقيت و تخيل و به طور کلي فرديت هنرمند است ، همان «استعاره هايي که با آن ها زندگي ميکنيم » هستند؟ اين ، پرسش اصلي مقالۀ حاضر است .
در فرهنگ عمومي، براي آرمان ها، تجارب ، عواطف و موقعيت هاي عمومي زندگي، استعاره هاي بسيار ميتوان يافت ؛ مثلا مفهوم زمان که امري است معقول ، با استعاره هايي از اين دست فهميده ميشود: «زمان ، يک تغييردهنده است »، «زمان حرکت ميکند»، «زمان تعقيب کننده است » يا استعاره هاي عام براي زندگي: «زندگي يک سفر است »، «انسان ها گياه هستند»، «طول زندگي يک سال است »، «طول زندگي يک روز است »، «زندگي يک دارايي گران بها است »، «زندگي نمايش است »، «زندگي شعله است »، «زندگي آتش است »، «زندگي سيال است »، «زندگي اسارت است »، «زندگي بار است » يا استعاره هاي مرگ : «مرگ ترک کردن است »، «مرگ خواب است »، «مرگ استراحت کردن است »١ (٥٢ :١٩٨٩ ,Lakoff and Turner).
اما در بيان مستقيم جزءنگرانه ، شاعر به جاي اينکه استعارٔە مفهومي را به همان شکل کلي مرسوم خود به کار ببرد، جزئي از اجزاي قلمرو منبع يا هدف را در نظر ميگيرد و در استعاره ، آن جزء را بيان ميکند.