ملخص الجهاز:
"راننده:از دست شوهرت شاکی هستی؟ زن جوان:شاکی؟(تا عمر دارم نفرینش میکنم،ها!بر پدر هرچی آدم دروغگوئه لعنت!خسته شدم!ایی تنهائی و غریبی یه طرف،کتکا و فحشا و کارای او،نامرد هم یه طرف!آخه من که استغفرالله خدا نیستم که،آدمم!صبرم یه حدی داره دیگه!...
زن میانسال:خب اگه کتک میزنه و ناسازگاره،چرا تا حالا ازش شکایت نکردی؟ (به تصویرصفحه مراجعه شود) زن جوان:ای خانم!آخه شما چه میدونی ایی قصهء ما چی بوده!ما راست ماجرارو تازه فهمیدم!وای طفلک این بچهء معصوم!...
جنگ نبوده!(گریه میکند)دکترا گفتن ایی (به تصویرصفحه مراجعه شود) یه جور جنون داره!گفتن که ایجور آدما اصلا نباید زن بگیرن!(دوباره زار میزند)حالا انی جنونش بخوره تو سرش!اگه فقط همین بود بازم تحمل میکردم!چاره ندارم که!
با خودم میگفتم!عیب نداره باز یه پدر دیوونه،بهتر از یتیمیه!(زار میزند)اما او نامرد میدونست که نباید بچهدار بشه!دکترا بهش گفته بودن که بچه تم این مرضو میگیره!آخه شما بگو آدمیزاد در حق بچهء خودشم نامردی میکنه ظلم میکنه عامو؟ (کودک عصبی نوازش میکند."