خلاصة:
سنت با صورتبندی اندیشه و اندیشهورزی، تحولات در جوامع را جهتدهی کرده و با کتمان تاریخی بودنش سلطه خویش را بر قرائت معاصر میگستراند. با این حال چارچوبهای تحلیل این حوزه، هیچکدام آشکار نمیسازند که قدرت چگونه دانش و تولیدات فکر دینی را منقاد ساخته و آنها را در راستای راهبردها و اهداف خود به خدمت گرفته است. با این توضیح تحلیل «قدرت و دانش در ایران دوره اسلامی» در رفع این خلاء و با اتخاذ رویکردی گفتمانی تلاش میکند تا نشان دهد که گفتمان اسلامی چگونه و با چه سازوکاری به برجستهسازی و حاشیهرانی مفاهیم متکثر پرداخته، و چگونه یک مفهوم مرکزی را بسط داده و آنرا فرازمانی/مکانیمینمایاند. مولف پاسخ بهاین سوال را جستجو میکند که دانش سیاسی از کجا ظاهر و به کجا ختم میشود. بااینحال در ارزیابی این اثر آشکار میشود که مرزهای گفتمانی دانش سیاسی در دوره میانه و جدید تعریفی مشخص نمییابند همچنین متن مشخص نمیسازد الگوهای سیاسی که طرد شدهاند تا نظم موجود تنها الگوی ممکن و مشروع زندگی سیاسی تثبیت شود کدامند. با این وصف انتظارات از اتخاذ پیشفرضهای تحلیل گفتمانی همراه با سایر دقایق موجود در متن، محور ارزیابی این اثر قرار گرفته است.
The tradition directs the changes and developments of Islamic society with a certain formulation of thought. Rejecting its historic rules, the tradition prevents critical questions, extends its domination to contemporary reading, and protects religion by adhering to it. The orientalist pattern and the traditional method of understanding are two important approaches in interpreting and understanding the tradition. Each of the two methods presents different perspectives and outcomes of Middle Eastern political knowledge. But none of them shows how power has shaped knowledge and products of religious thought while taking benefit of them in the favor of its own strategies and goals. None of these two methods have focused on identifying alternative political patterns that are altered and rejected in order to make the existing order the only possible model of legitimate political life. Adopting a discursive approach, the book, "Power and Knowledge in Iran, the Islamic Era", attempts to demonstrate how and through what mechanism, Islamic discourse highlights and diversifies plural concepts, and how it extends a central concept while projecting it as an absolute, beyond time and place notion. Nonetheless, the expectations resulted from adopting such a framework would go beyond that. Such expectations, being particularly based on the discursive presuppositions, are the evaluation core of this work along with other details of the text.
ملخص الجهاز:
در فصل اول با تمرکز بر مورد ابن خلدون ، شرایط امکان دانـش سیاسـی در بستر قدرت و ظهور و سقوط دانش سیاسی در بستر صعود و نزول قدرت عمـومی جامعـه ، تحلیل شده است ، در فصل دوم ضمن نقد روش های سنتی و شرق شناسـی، نظریـه - روش تحلیل گفتمان به عنوان چارچوب نظری توضیح داده میشود.
آنچه در این جا بیش از هر چیز مسئله ساز بوده و انتظار پرداختن متن بدان وجودداشـته ؛ سوال از امکان پـذیری شـناخت سـنت اسـت ایـن کـه چگونـه مـیتـوان گذشـته سیاسـی جهان اسلام را بدرستی فهمید؟ و کدام ابزار معرفتی قادر است گذشته و حال مـا را یکجـا و بدرستی نشان دهد؟ با این وصف اثر مورد بحث همانند بسـیاری از ایـن گونـه مطالعـات از یک معضل روش شناختی رنج میبرند، امری که موجب شده ساختار، عناصر و به طور کلـی نظام گفتاری، سنت بدرستی دیده نشود، از همین رو فهم ماهیت سنت و سیاست امـروز نیـز از محدوده خلاصه هایی توصـیفی فراتـر نمـیرونـد(فیرحی -ج ، ١٣٧٥: ٣٩).
٢. ٤ مقدمه نویسنده در مقدمه (احمدوند، ١٣٩٥، ١٣)، به تبیین مسـئله ، تعریـف مفـاهیم ، تبیـین روش و چارچوب نظری و نهایتا سازماندهی فصول پرداخته است آنچنان که خواننده در نگاه اول بـه آسانی با کلیت متن آشنا می شود، با این حال نه تنها اشاره ای به اهمیت و ضرورت پـژوهش در این حوزه نشده است بلکه بیان مسئله نیز به طور مناسب تبیـین نشـده اسـت .