خلاصة:
حسن قبح عقلی از جمله مباحث کلامی است که اوایل اسلام در میان متکلمین وجود داشته و از همان ابتدا بعضی حسن و قبح را قبول داشته و برخی انکار نمودند مقاله حاضر با تحلیل و توصیفی به نظریه دو مذهب کلامی اشاعره و ماتریدیه در زمینه حس و قبح پراخته است که باید در ابتدا به مهمترین عقاید این دو فرقه که برگشت آنها به مسئله است پرداخته شود و بعد آرای اختلافی را بیان کنیمم مکتب کلامی ماتریدی و مکتب اشعری در هدف کلی با یکدیگر مشترک اند اشعری از عقل صرفا در مقام تبیین و دفاع از عقاید دینی استفاده میکرد در حالی که ماتریدی علاوه بر آن در مقام کشف و دریافت اصول نیز از عقل و خرد کمک میگرفت
ملخص الجهاز:
از آنجا که اشعری برای اشیاء حسن و قبح عقلی و ذاتی قائل نیست، بلکه شرع را ملاک حسن و قبح میداند، لذا تکلیف مالایطاق را جایز دانسته است، یعنی رواست که خداوند بندهای را امر به فعلی نماید که از حوزۀ توانایی و قدرت او خارج است و این را از جانب خداوند قبیح نمیشمرند.
استدلال او به این گونه بود که اگر وجوب معرفت و آنچه که در کلام او بر آن عطف شده است از شرع استفاده شود، مستلزم دور است، زیرا هنوز خدا ثابت نشده و با صفات او آشنا نشدهایم و نبوت پیامبران مبرهن نگشته، در این صورت چگونه میتوان وجوب آن را از کلام پیامبر به عنوان یک حکم الزامی استفاده کرد؟!(بیاضی، ۱۹۴۹م: 53) ج) اعتقاد به حسن و قبح عقلی اصل حسن و قبح عقلی از مهمترین اصول کلام عدلیه (معتزله و امامیه) است که اشعری آن را شدیداً انکار میکند.
از جمله این که آیا خداوند انسان را به آن چه در توان او نیست، مکلف میکند یا خیر؟ مسئلۀ تکلیف به بیش از توانایی یعنی مسئلۀ «تکلیف بما لایطاق» که در نتیجۀ بحث از حسن و قبح عقلی ایجاد میشود، مورد قبول اشعری است و او از آیات قرآن بر جواز آن استدلال میکند و میگوید: خدا به ملائکه گفت: ﴿أنبؤونی بأسماء هؤلاء﴾(بقره: 31) در حالی که فرشتگان قادر بر چنین کاری نبودند.