ملخص الجهاز:
"جمعی بر حجاج خروج کرده بودند،از آن جمع زنی را گرفتند و نزد حجاج آوردند،حجاج با او آغاز خطاب و عتاب کرد و او سر در پیش انداخته بود و نظر بر زمین دوخته،نه جواب وی میداد و نه نظر به سوی وی میگشاد،یکی از حاضران گفت امیر با تو سخن میگوید و تو از وی اعراض کردهای،گفت،من از خدای تعالی شرم میدارم که به کسی نظر کنم که خدای تعالی به وی نظر نمیکند،حجاج گفت از کجا میگویی که به من نظر نمیکند؟گفت،از آنجا که اگر به تو نظر داشتی تو را اینچنین به ظلم بازنگذاشتی، حجاج گفت:راست میگوید پس او را هزار درم داد و پیش قبیلهاش فرستاد.
و مقصود از این آن است که چون سلطان محمود بن سبکتکین به وی رسول فرستاد و گفت:باید که خطبه و سکه به نام من کنی و خراج بپذیری و اگر نه بیابم و ری بستانم و آن را خراب کنم و تهدید بسیار بگفت.
ابراهیم گفت:ای رابعه این چه شوری است که در جهان افکندهای؟ رابعه گفت:"تو در جهان شور افکندهای که چهارده سال در راه بودی تا به کعبه رسیدی."