خلاصة:
با پیروزی مجاهدین بر کمونیستها در افغانستان، زمینهی تشکیل حکومت اسلامی در این کشور فراهم گردید، و امید میرفت که تمام ملیتها و اقوام ساکن در کشور در این حکومت سهیم باشند، اما قدرتطلبی بعضی از گروههای جهادی- اخوانی و محروم شدن شیعیان از سهیم شدن در حکومت و همچنین دخالتهای پاکستان، آمریکا و عربستان در امور افغانستان، موجب هرجومرج در کشور و جنگهای داخلی گردید و زمینهی ظهور طالبان را درصحنهی سیاسی- نظامی افغانستان فراهم نمود، این گروه که با شعار صلح و امنیت قدم به میدان گذاشت بهزودی نقاب از چهرهاش برداشته شد و با تحجر سخت فقهی و خشونت فرقهای و مذهبی علیه مردم افغانستان، با جامعهی جهانی درافتاد و درنتیجه ساقط گردید.
ملخص الجهاز:
سياست کتمـان و ناديـده گـرفتن هـزاره هـا (شيعيان ) و ازبک ها در حکومت مجاهدين شروع شد و در اين راستا بـراي حـذف شيعيان و ازبک ها اقدام به اخراج نيروهاي اين دو قوم از کابل کردند، هدف اصـلي آن ها سرکوب اين دو قوم و عدم حضـور آن هـا درصـحنه ي سياسـي افغانسـتان و تشکيل دولت بود، عملکرد دولت موقت مجاهدين به رياست مجددي و قبل از آن در حکومت موقت در تبعيد بـه رياسـت احمدشـاه احمـد زي و همچنـين دولـت برهان الدين رباني نشان از عمق کينه و نفرت گـروه هـاي پيشـاورنشـين نسـبت بـه هزاره ها (شيعيان ) و ازبک ها بود، ذهنيت رهبران جهادي مقيم پيشاور، همان ذهنيت عبدالرحمن خان بود کـه حضـور اقـوام ديگـر را در افغانسـتان انکـار مـيکردنـد، درحالي که هزاره ها و ازبک ها در طول ساليان جهاد، دوش به دوش با برادران پشتون و تاجيک به مبارزه عليه ارتش سرخ و حکومت دسـت نشـانده ي کمونيسـتي ادامـه داده بودند؛ اين تحول منفي، موجب تأثر رهبران اين دو قوم (هزاره ها و ازبـک هـا) شد، اما بيش از همه شهيد مزاري را دگرگون نمود و به اين واقعيت رساند که بايد از هويت سياسي مردم خود دفاع کند، لذا شهيد مـزاري اولـين رهبـري اسـت کـه توانست تمام هزاره ها (شيعيان ) را تحت يک نام (حزب وحدت ) و زير يک پرچم مقاومت گردآورد و فرمود: (که در مقابل همه ي مردم هزاره يک راه وجود دارد و آن وحدت و يکپارچگي است ...