ملخص الجهاز:
"پاییز پدرسالار ابو الفضل زرویی نصرآباد خوب میدونم جونت واسم درمیاد!
(قسمت دوم) بخون،ولی جواب نامه فوری عیال نازنین من،چطوری؟ تنگه دلم برای قیل و قالت عزیز من،چطوره اصل حالت؟ او شیر قبلنا،شغالتم نیست من بمیرم،عین خیالتم نیست حالا که هیچ،وقتی دوسم داشتی که محل سگ بهم نمیذاشتی که همهش می گفتی:«اومدم اسیری» هی متلک،همش بهونهگیری پیرهن و تنبونت نبود عزیزم؟ آبت نبود؟نونت نبود عزیزم؟ جز ویدیو که خونهء ننهم بود خداوکیلی تو خونت چی کم بود؟ تلخی زندگیت که مثل قند شد یواشیواش زیر سرت بلند شد آبی که شد او دو تا چشم سیات شدم اسیر چشم و هم چشمیات با نقنق و غرغر و قهر و آشتی خونه و زندگی برام نذاشتی همهش«بکن،نکن»،همهش تغیر همهش بدی،همهش ستم،همهش غر با گریه روزمو به شب رسوندی تا اینکه جونمو به لب رسوندی گفتی:«میرم»اما گرفتم تورو اونقده غر زدی که گفتم:برو!
(به تصویرصفحه مراجعه شود)"