خلاصة:
یکی از کهن ترین قالب های نمایشی نبرد آدمی با تقدیر، سرنوشت، حوادث و نیز رنج ها و آلام وی در این نبرد بوده است، شاید به
واسطه جاودانگی چنین نبردی است که تراژدی نیز در تمامی اعصار ماندگار و تاثیر گذار بوده است . تراژدی به دلیل تاثیر گذاری
خود بر مخاطبان مورد توجه دو تن از فیلسوفان بزرگ پیش از میلاد یعنی افلاطون و ارسطو بوده است. افلاطون هنر نمایش را
موجب تخریب روحیهی افراد جامعه به ویژه جوانان میدانست ولی ارسطو با برداشت واژهی کاتارسیس در نمایش، به معنای تطهیر
و تزکیه به هنر تئاتر جنبهی سازنده و مثبت داد. با توجه به مبانی اندیشه ارسطو، کاتارسیس ناشی از تراژدی، می تواند عامل مهمی
در ایجاد فضیلت اخلاقی تلقی شود که خود، براساس آن چه از اخلاق ارسطو گفته شده است ، زمینه رسیدن آدمی به نیک بختی و
سعادت را فراهم می کند. همواره کاتارسیس به عنوان تجربه ای التیام بخش، تطهیرگر و دگرگون ساز از طریق فرهنگ، ادب، درام،
پزشکی و روان شناسی فهم شده است. گرچه کاتارسیس، برای نخستین بار در پاسخ ارسطو به انتقاد تند افلاطون علیه درام شکل
گرفت. اما عدم شرح بیشتر این مفهوم توسط وی، موجب برداشت ها و تفاسیر متنوع و گاه متفرقی از اندیشه وی تا به امروز گشته است. عمده تعاریف و نظریه های مربوط به کاتارسیس در مفهوم ارسطویی حول محور«تاثیر تراژدی» بر مخاطب می چرخد.در این راستا این پژوهش در نظر دارد به روش کیفی، با رویکرد اسنادی و توصیفی به واکاوی واژه کاتارسیس در ژانر تراژدی و تاثر آن
بر مخاطبان تراژدی از منظر ارسطو بپردازد .روش گردآوری پژوهش حاضر به استناد روش کتابخانه ای و به صورت فیش برداری میباشد؛ منابع کتابخانه ای اعم از کتابها، مقاله ها ، استفاده شده است .