خلاصة:
در این نوشتار تأملات هوسرل دربارۀ هنر و زیباییشناسی ذیل چهار مبحث مطرح شده است. نخست، مقایسۀ رویکرد پدیدارشناختی و زیباییشناختی است که تعلیق وجود عالم خارج و بیعلاقگی وجودی در کانون آن قرار دارد. دوم، آرای هوسرل دربارۀ تصویرـآگاهی است که در درک اثر هنری بهعنوان اثر هنری نقش ایفا میکند و نیز تفاوت آن با سایر انواع آگاهی و ماهیت سهلایۀ آن یعنی حامل فیزیکی، ابژۀ تصویر و موضوع تصویر. سوم، تقسیمبندی انواع هنر به هنر رئالیستی، ایدئالیستی و فلسفی است. مبحث چهارم به قابلیتهای نهفته در پدیدارشناسی هوسرل برای طرح یک نظریۀ پدیدارشناختیِ هنر اختصاص دارد. مفهوم عالم هنر و زیستجهان بهعنوان یک پیشزمینه و بستر دراینباره نقش مهمی ایفا میکند. در این نوشتار سعی شده است باتوجهبه مؤلفههای اساسی پدیدارشناسی نظیر مخالفت با تحویلگرایی، تحقیق بدون پیشفرض، مخالفت با روانشناسیگرایی و طبیعتگرایی، روش توصیفی و «بازگشت به خود اشیا»، به برخی از قابلیتهای طرح یک زیباییشناسی پدیدارشناختی براساس پدیدارشناسی هوسرل اشاره شود. این زیباییشناسی پدیدارشناختی، بیش از هر چیزی بر رویآورندگی آگاهی زیباییشناختی، نسبتهای بین سوژههای عالم هنر، جستوجوی بنیاد هنر و اثر هنری در این رویآورندگیها و نسبتها تأکید میکند و میتواند بهعنوان مبنا و چهارچوبی برای ساماندهی نظریههای متعارف زیباییشناختی به کار آید.
Husserl's reflections on art and aesthetics can be discussed in four parts. First, a comparison of the phenomenological and aesthetical attitudes focusing on existential disinterestness and the suspension of the external world is drawn. Second, there are Husserl's views on image-consciousness which play a prominent role in understanding the work of art as a work of art, as well as its differences from other types of consciousness and its three-layer nature namely the physical substrate, the image-object, and the image subject. The third part concerns the division of art into the realistic, idealistic, and philosophical art. And the fourth part deals with the capabilities of Husserl's phenomenology to formulate a phenomenological theory of art. The concepts ‘artworld’ and ‘life-world’ as a framework or context play a crucial role in this regard. In this paper, it has been tried to point out some of these capabilities according to the basic elements of phenomenology such as opposition to reductionism, presuppositionless investigation, anti-psychologism and anti-naturalism, descriptive method and “going back to the things themselves”. Accordingly, the phenomenological aesthetics emphasizes more than anything the intentionality of aesthetic consciousness and the relationships between the subjects of the artworld, and seeks the foundation of art and the work of art in these intentionalities and relations. It can serve as a basis and framework for traditional aesthetical theories.
ملخص الجهاز:
دوم، آرای هوسرل دربارۀ تصویرـآگاهی است که در درک اثر هنری بهعنوان اثر هنری نقش ایفا میکند و نیز تفاوت آن با سایر انواع آگاهی و ماهیت سهلایۀ آن یعنی حامل فیزیکی، ابژۀ تصویر و موضوع تصویر.
این زیباییشناسی پدیدارشناختی، بیش از هر چیزی بر رویآورندگی آگاهی زیباییشناختی، نسبتهای بین سوژههای عالم هنر، جستوجوی بنیاد هنر و اثر هنری در این رویآورندگیها و نسبتها تأکید میکند و میتواند بهعنوان مبنا و چهارچوبی برای ساماندهی نظریههای متعارف زیباییشناختی به کار آید.
این روش مستلزم رویکردی است که بهنحو بنیادی موضعگیری «طبیعی» نسبت به همۀ اشکال عینیت را ترک میکند و پیوند تنگاتنگ با رویکرد و موضعی دارد که هنر شما بهعنوان یک [هنر] زیباییشناختی محض در ابژههای بازنماییشده و کل جهان پیرامون، ما را به آن منتقل میکند» (Husserl, 1994: vol.
او در توضیح این تقابل مینویسد: «[روش پدیدارشناختی] خواهان رویکردی معطوف به همۀ اشکال عینیت است که ذاتاً با رویکرد طبیعی تفاوت دارد؛ [رویکردی] که پیوند تنگاتنگی با رویکرد و موضعی دارد که هنر شما بهعنوان یک امر زیباییشناختی محض در ابژههای بازنماییشده و کل جهان پیرامون، ما را در آن قرار میدهد.
اما آنچه در اینجا مدنظر است، آن تصویرـآگاهی و نیز آگاهی و رویآورندگی تخیل است که در ایجاد و درک ابژۀ زیباییشناختی و هنری نقش ایفا میکند و بررسی اوصاف آن از دیدگاه هوسرل و نیز تفاوت آن با سایر انواع رویآورندگی است.