خلاصة:
امروزه بیشتر شهرها از کمبود فضاهای با کیفیت برای زندگی جمعی رنج می برند. عدم مطلوبیت فضایی و بی هویتی از جمله عواملی هستند که توجه به مقوله ارتقاء کیفیت زندگی را حائز اهمیت می کند.کیفیت زندگی مقوله ای چند بعدی و پیچیده است و این مفهوم برای افراد و گروه های مختلف و متناسب با شرایط زمانی و مکانی، معانی متفاوتی دارد. امروزه کیفیت زندگی در عرصه های عمومی تنزل یافته و حضور مردم در فضاهای شهری کمرنگ شده است. اگر چه میزان جمعیت حاضر در عرصه های عمومی شهرها بقدری است که ما در برخی مکان ها با ازدحام جمعیت نیز روبرو هستیم اما این ازدحام نیز خود عاملی بر کاهش کیفیت زندگی جمعی شهرها شده است. این جمعیت فضای کافی و تسهیلات لازم برای انجام فعالیت های اختیاری و درنگ در فضا را نداشته و نهایتا تعاملات کمتری میان آنان بروز می کند و از این رو فضاهای شهری ما به عرصه هایی بی روح و عاری از شرایط بروز زندگی اجتماعی بدل گشته اند. کارکرد اصلی شهرها یعنی تسهیل حضور شهروندان در فضاهای شهری و جریان زندگی جمعی قربانی راحتی اتومبیل شده است. از این رو این پژوهش به دنبال تبیین جایگاه فضاهای عمومی در تحقق سیاست های بازآفرینی در بافت های ناکارآمد است به نحوی که با ارتقا فضاهای عمومی شرایط برای ارتقاء کیفیت زندگی مردم در بافت های ناکارآمد (بافت های تاریخی) فراهم گردد.
Nowadays, a majority of cities suffer from shortage of quality spaces for collective living. Undesirable space and lack of identity are among factors which put a higher emphasis on promoting quality of life. Life quality is a multi-aspect and complex category, and this concept has various meaning for different people and groups with respect to time and local conditions. Nowadays, life quality has decreased in various aspects and people′s presence has faded away in urban areas. However, existing population in public spaces is such that we face a large number of population in some spaces. This population is a factor to decrease collective life quality in cities. This population does not have sufficient area and required facilities to do voluntary activities in the area, and consequently less interactions will be hold, resulting in urban areas which have changed into sedentary spaces and without manifesting social life conditions. The major function of cities is facilitating the presence of citizens in urban spaces, collective life has become the victim of automobile comfort. Thus, the study is looking for explaining the position of public spaces in meeting regeneration policies in ineffective contexts such that promoting public spaces provides some conditions to promote people′s life quality in ineffective contexts (historic contexts).
ملخص الجهاز:
با توجه به اين سياست ها اين پژوهش از طريق تلفيقي از راهبرد کيفي با رويه هاي : مصاحبه ، مشاهده و برداشت و راهبرد کمي از جمله پيمايش و پر کردن پرسشنامه و تحليل هاي آن با استفاده از نرم افزار هاي آماري ، به دنبال ارزيابي معناداري رابطه فضاهاي عمومي با کيفيت زندگي است و براي اين موضوع محله امام زاده يحيي (ع ) که در محدوده بافت ناکارآمد کلانشهر تهران و به خصوص در محدوده ي بافت تاريخي آن قرار گرفته را انتخاب نموده است .
اين منطقه به دليل قرار گرفتن در مرکز شهر، شاهد غلبه ي تدريجي مراکز فعاليت و اشتغال بر بافت هاي مسکوني و همچنين فشردگي کالبدي زياد بوده که اين امر تا حدودي سبب ناديده گرفتن محيط هاس سکونتي و کيفيت محيط شهري در اين منطقه شده است با توجه به آنچه بيان شد اين پژوهش سعي دارد تاثير ارتقاء کيفيت فضاهاي عمومي را در ارتقاء کيفيت زندگي در محله امام زاده يحيي به عنوان يک بافت ناکارآمد (بافت تاريخي) مورد بررسي قرار دهد.