خلاصة:
وجود شکافهای اجتماعی همواره در جامعۀ ساسانی باعث افزایش انفکاک و همچنین حرکت انفعالی لایههای زیرین جامعه و بروز مسئلۀ گریز شد و موجبات سقوط ساسانیان را در یکی از مناطق حساس جنوب غرب آسیا فراهم آورد. این تحقیق که با استفاده از روش تاریخی و تحلیل نظریۀ شکاف و گریز در جامعهشناسی انجام شده، با طرح این سوال پیش خواهد رفت که شکافهای اجتماعی در رخداد پدیدۀ گریز از حکومت ساسانی و سپس سقوط جامعۀ ایرانی چه نقشی داشته است؟ و در پاسخ به این سوال، فرضیۀ تحقیق بر این استوار است که شکافهای اجتماعی موجود در حکومت ساسانی باعث گریز لایههای متعدد اجتماعی بوده و بهدلیل عدم پیروی نسبی ساسانیان از عرف سیاسی نظریۀ حکومت ایرانی مبتنیبر رعایت تسامح در قبال اقوام و ادیان مختلف پهنۀ شاهنشاهی، زمینههای سقوط درونی و ساختاری فراهم آمد. دستاوردهای پژوهش نشان میدهد که وجود طبیعی شکافهای اجتماعی در جامعۀ ساسانی با رویکردهای سختگیرانه و متعصبانه حکومتی تشدید و سپس به تسریع روند گریز منجر شد. از مطالعۀ نظری شکاف و گریز چنین بهدست آمد که تضادهای موجود در جامعۀ ساسانی در بلندمدت به شکافها تبدیل شد و چون لایههای زیرین این جامعه کمتر نقش و جایگاه را در این ساختار داشتند؛ هر چه بر عمر این سلسله افزوده میشد به پدیدۀ گریز بیشتر علاقه نشان داده میشد؛ بهنحویکه این امر باعث شد هرکدام از اجزای جامعۀ ساسانی بدون توجه به وضعیت جامعۀ قبلی خویش که در همراهی با جامعه کلان ایرانی بود، به منافع قومی ـ دینی و یا محلی ـ صنفی خود روی آورند و در صورت ضرورت و با پیشامدهای اجتماعی با قدرتهای بیرونی همراهی کنند.
Abstract
The existence of social divisions in Sassanid society has always increased segregation as well as the passive movement of the lower strata of society and the emergence of an escape problem, which caused the fall of the Sassanids in one of the most sensitive regions of Southwest Asia. In this research, which is done using historical method and analysis of the theory of gap and escape in sociology, by asking the question, what was the role of social gaps in the event of escape from the Sassanid government and then its fall by examining the role of Iranian society? And in response to that; The research hypothesis is that the social gaps in the Sassanid government caused the escape of various layer 05s of society in society and due to the Sassanids did not follow the political custom of the Iranian government theory based on adherence to different ethnicities and religions, the grounds for internal and structural collapse. Findings The research shows that the natural existence of social gaps in Sassanid society with the behavior of the government has led to the beginning of their activities and then accelerated the process of escape. From the theoretical study of the gap and escape, it was obtained that the contradictions in the Sassanid society became gaps in the long run, and because the lower layers of this society had the lowest position; As the life of this dynasty increased, they became more and more interested in escapism; In a way, each components of the Sassanid society turned to its local and trade union interests without regard to the previous society and the external powers paid attention.
ملخص الجهاز:
org /0000-0002-9725-8045 219 موجود در جامعۀ ساساني در بلندمدت به شکاف ها تبديل شد و چون لايه هاي زيرين اين جامعه کم تر نقش و جايگاه را در اين ساختار داشتند؛ هر چه بر عمر اين سلسله افزوده مي شد به پديدة گريز بيشتر علاقه نشان داده مي شد؛ به نحوي که اين امر باعث شد هرکدام از اجزاي جامعۀ ساساني بدون توجه به وضعيت جامعۀ قبلي خويش که در همراهي با جامعه کلان ايراني بود، به منافع قومي ـ ديني و يا محلي ـ صنفي خود روي آورند و در صورت ضرورت و با پيشامدهاي اجتماعي با قدرت هاي بيروني همراهي کنند.
درمورد پيشينۀ پژوهش نيز بايد گفت که مقالۀ کنوني در نوع نگرش به تغييرات لايه هاي زيرين در روند شکاف و گريز اجتماعي و به کار بستن اين نظريه در مطالعات جديد جامعۀ اواخر دورة ساساني صورتي نوگرايانه دارد، اما درمورد اين موضوع به صورت جزئي مطالبي در مطالعات دورة افول ساسانيان وجود دارد که از جملۀ آن ها مي توان به کتاب تاريخ زندگي اقتصادي روستاييان و طبقات اجتماعي ايران تأليف غلامرضا انصافپور؛ کتاب سقوط ساسانيان ، فاتحان خارجي، مقاومت داخلي و تصوير پايان جهان اثر تورج دريايي؛ کتاب افول و سقوط شاهنشاهي ساساني نوشتۀ پروانه پورشريعتي ؛ مقاله اي با عنوان «بررسي علل شکل گيري ايده آليسم انقلابي مزدک و تأثير آن در عدم موفقيت اين جنبش » نوشتۀ اسماعيل سنگاري و عليرضا کرباسي ؛ و مقالۀ مشترک شهرزاد ساسانپور و حسين مفتخري با عنوان «دگرگوني نظام قشربندي اجتماعي در ايران از سقوط ساسانيان تا پايان امويان » اشاره کرد که همگي اين آثار به نوعي بر بافت اجتماعي و تغييرات آن بسته به موضوع موردمطالعه خود، رهنمودهايي داشته اند.