خلاصة:
تحولات اخیر آمریکای لاتین به خصوص بازگشت رهبر چپ گرایان بولیوی بعد از کودتای سال ۲۰۱۹ به این کشور و استقرار دولت چپ گرا در این کشور و هم چنین تحولات شیلی، پرو و اکوادور و تمایل به چپ گرایی در این کشورها، هر محقق و پژوهش گر بین المللی را به تعمق و تفکر بیش تر وانهاده تا معادلات و سیاست های جدید حاکم بر این منطقه از جهان که معروف به حیات خلوت ایالات متحده می باشد را دقیق تر رصد کند. از گذشته قدرت های مادی بر این قسمت از جهان که دارای منابع بی شمار زمینی کشاورزی آب و... بوده چشم طمع داشته اند و به نحوی این بخش از قاره آمریکا همواره محل قدرت نمایی کشورهای بزرگ بوده است. برای درک وضعیت فعلی آمریکای لاتین ضروری است از تفکرات و ریشه های جنبش های سیاسی آگاه شد و علت چپ گرایی و چرایی علاقمندی مردم این منطقه به این مولفه قدرت را بهتر درک کرد. در واقع می توان گفت چرخش فعلی به سمت چپ در آمریکای لاتین اوج یک روند طولانی است که دلایل و عوامل بسیاری ازجمله تاریخ استعمار و اشغال این منطقه، سیاست های ایالات متحده، نظریه های سوسیالیتی و کمونیستی و تاریخ معاصر از حکومت های نظامی دارد. این مقاله تلاش خواهد کرد تا توضیح دهد که چرا چنین تغییر لرزه ای به سمت چپ رخ داده است. مدل تجزیه و تحلیل این مقاله در چهار بخش است. ابتدا مفهوم، تاریخچه و علل چپگرایی بررسی می شود و سپس اثر سیاست های ایالات متحده بر چپگرایی مورد بحث قرار می گیرد و در ادامه اثر چپگرایی بر افول هژمونی ایالات متحده و در پایان وضعیت حکومت های فعلی چپ مورد بحث واقع می شود.
Recent developments in Latin America, in particular the return of the leftist leader of Bolivia after the 2019 coup and the establishment of a leftist government in this country, as well as the developments in Chile, Peru and Ecuador and the tendency to leftism in these countries. Encourage every international researcher to think more closely about the new equations and policies that govern this region of the world, known as the United States of America. In the past, material powers have coveted this part of the world, which has innumerable land resources, agriculture, water, etc., and in a way, this part of the American continent has always been a place to show the power of large countries. To understand the current situation in Latin America, it is necessary to understand the thoughts and roots of political movements, and to better understand the cause of leftism and why the people of this region are interested in this component of power. In fact, the current left turn in Latin America is the culmination of a long process that has many causes and factors, including the history of colonization and occupation, US policies, socialist and communist theories, and the contemporary history of government. Has military capabilities. This article will try to explain why such a seismic shift to the left has occurred. The analysis model of this paper is in four parts. First, the concept, history and causes of leftism are examined, then the effect of US policies on leftism is discussed, and then the effect of leftism on the decline of US hegemony, and finally the status of current left-wing governments
ملخص الجهاز:
واکاوي انديشه هاي چپ و جريان چپ گرايي در آمريکاي لاتين محمد حسين زارع ١ تاريخ دريافت : ١٠/ ٠١/ ١٤٠٠ تاريخ پذيرش : ٢٥/ ٠١/ ١٤٠٠ چکيده تحولات اخير آمريکاي لاتين به خصوص بازگشت رهبر چپ گرايان بوليوي بعد از کودتاي سال ٢٠١٩ به اين کشور و استقرار دولت چپ گرا در اين کشور و هم چنين تحولات شيلي، پرو و اکوادور و تمايل بـه چـپ - گرايي در اين کشورها، هر محقق و پژوهش گر بين المللي را به تعمق و تفکر بيش تر وانهـاده تـا معـادلات و سياست هاي جديد حاکم بر اين منطقه از جهان که معروف به حيات خلوت ايالات متحده ميباشد را دقيق تـر رصد کند.
در واقع ميتوان گفت چرخش فعلي به سمت چپ در آمريکاي لاتين اوج يک روند طـولاني اسـت کـه دلايل و عوامل بسياري ازجمله تاريخ استعمار و اشغال اين منطقه ، سياست هاي ايالات متحـده ، نظريـه هـاي سوسياليتي و کمونيستي و تاريخ معاصر از حکومت هاي نظامي دارد.
بايد توجه داشت که در گفتمان چـپ گرايانـه و ناسيوناليستي بسياري از کشورهاي آمريکاي لاتين عمدتا بر ضرورت اصلاح سازمان هاي بين المللي سياسي، اقتصادي، فرهنگي، نويد درهم شکستن نظام سلطه جهاني، تبعيض و تحقير ملت ها، تقـدم نگاه منطقه اي در روابط بين الملل ، مبارزه همه جانبه با تروريسـم دولتـي و غيـر دولتـي، مبـارزه بـا استعمار نو و مبارزه با ترفندهاي نظام سلطه ي جهاني، گسترش همکاريها با کشورهاي غيرمتعهـد، برقراري مناسبات عادلانه ، تقويت استراتژي چند جانبه گرايي و مقابله با يک جانبـه گرايـي در عرصـه بين الملل ، مبارزه با ترفندهاي نظام تک قطبي و امپراطوري نظام سـلطه ، دوري از آمريکـا و ايجـاد اتحاديه هاي منطقه اي و گرايش به آفريقا و شرق آسيا و نيز تعميم سياست هاي عدالت محور، تلاش براي صلح در جهان ، ضرورت جايگزيني الگوي اقتصادي عادلانه به جاي کاپيتاليسم ، ضـرورت تغييـر ساختار ناعادلانه شوراي امنيت سازمان ملل متحده و عضويت در اين شورا، طـرح تروريسـم دولتـي آمريکا و تقويت جنبش عدم تعهد تأکيد دارند(نياکوئي، ١٣٨٤: ٩٥-٨١).