خلاصة:
آیات آغازین سورۀ برائت برای اعلام بیزاری خدا و رسول او از مشرکان و روشنشدن وضعیت آنها در جامعه نوپای اسلامی و پیراستن خانه خدا و کنگره عظیم حج از پیرایههای شرک نازل شد. پیامبر اسلامJ نخست این آیات را بههمراه دستورهای دیگر به ابوبکر داده تا در روز حج اکبر به مشرکان ابلاغ کند؛ اما با وحی الهی از او بازستانده و سرپرستی حجاج و اعلام برائت بر عهده امام علی ع گذاشته میشود. علیرغم اتفاق فریقین در اصل داستان، زاویه دیدها و برداشتهای متفاوتی در اصل این ماجرا و محدودبودن آن به سورۀ برائت و نیز تفسیر «رجل منی» و چرایی این اتفاق وجود دارد. این نوشتار با روش توصیفی – تحلیلی و بر اساس مستندات روایی متواتر در کتابهای تفسیری، تاریخی و روایی فریقین، در صدد است تا اثبات کند امام علی ع که به شهادت وحی الاهی، نفس و جان پیامبرJ بود، ماموریت یافت آیات آغازین سورۀ توبه را ابلاغ کند. عبارت «رجل منک» میرساند که اگر تنها قرابت فامیلی، دلیل بر افضلیت بود، میبایست عباس عموی پیامبرJ که مامور این ابلاغ میشد. این امر نمایانگر آن است که «از پیامبرJ بودن» در این روایت از جنس قرابتهای فامیلی و نسبی نیست؛ بلکه از جنس قرابتها و مناصب معنوی است. تغییر مامور ابلاغ آیات برائت با دستور الهی و نزول فرشته وحی، از سویی اعلام افضلیت امام علی ع بر دیگر صحابه را دارد و از طرف دیگر جنبۀ زمینهچینی و آمادهسازی اذهان جامعه برای پذیرش ولایت و جانشینی حضرت امیر ع است.
The first verses of Surah Bara’ah were revealed to express the hatred of God and His Messenger for the polytheists and to clarify their situation in the new-established Islamic society and to inform to purifying the Divine house and the great hajj congress from the veils and ornaments of polytheism. The Prophet of Islam (P) first gave these verses to Abu Bakr along with other instructions to convey to the polytheists on the day of the great hajj; But with divine revelation, the message is taken back from him and the supervision of the pilgrims and the declaration of hatred is bestowed to Imam Ali (A.S). Although both major Islamic sects accept this story itself, there are different perspectives and perceptions in the occurrence itself and its limitation to Surah Bara’ah, as well as the interpretation of “rajulun minni” (a man on behalf of me) and reasons for this occurrence. This article, with a descriptive-analytical method and based on massive narrational documents in interpretive, historical, and narrational books of both sects, seeks to prove that Imam Ali (A.S), who was as the divine revelation testifies the soul and spirit of the Prophet (P) has acquired mission to communicate the first verses of Surah Tawbah. The phrase “rajulun minka” (a man from you) means that if the only familial kinship was the reason for superiority, then Abbas, the uncle of the Prophet (P), should have been the one to be sent on the mission. This shows that “being from the Prophet (P)” in this narration is not a kind of familial and relative kinship but rather, it is a kind of spiritual affinities and positions. The change of the messenger of the verses of Bara’ah by the divine order and the sending down the angel of revelation, on the one hand, declares the superiority of Imam Ali (A.S) over the other companions, and on the other hand, prepares and the minds of the society and provides the ground to accept the guardianship and succession of Imam Al (A.S).
ملخص الجهاز:
١. روايات شيعه دو روايت از منابع شيعه عبارت اند از: روايت اول : گزارش ابوالصلاح از امام صادق ع علي بن ابراهيم از پدرش از محمد بن فضيل از ابيالصباح کناني از امام صادق ع نقـل ميکنـد: هنگامي که آيات آغازين سورٔە برائت نازل شد پيامبر اسلام ع آن ها را به ابوبکر سپرد و از او خواست تا به سوي مکه عازم شود و در روز عيد قربان براي مردم بخواند.
ابوبکر نزد پيامبرع برگشـت و بـه ايشـان عرضه داشت :اي پيامبر خداع آيا خدا دربارٔە من چيزي نازل کرده است ؟ پيامبرع فرمود: «لا، إن الله أمرني أن لا يؤدي عني إلا أنا أو رجل مني»؛ نه جز آنکه خداوند به من دستور داد کـه ايـن مأموريـت از سوي من ادا نميشود مگر آنکه خودم يا مردي که از من است آن را ابلاغ کنـد (قمـي، ١٣٦٧: ٢٨١/١؛ فيض کاشاني، ١٤١٥: ٣١٩/٢).
آيت الله خوئي او را از اصحاب امـام صـادق ع و امـام کـاظم ع شـمرده (خـويي، ١٤١٣: ١٥٤/١٨) و شيخ طوسي وي را متهم به غلو دانسته (طوسي، ١٤١٥: ٥٨٩)؛ امـا بسـياري ديگـر ميگويند محمد بن فضيل که از ابيالصباح روايت نقـل ميکنـد همـان محمـد بـن قاسـم بـن فضـيل ميباشد که ثقه بوده و شيخ صدوق روايات زيادي از او نقل کرده اسـت ؛ ازايـن رو روايـاتش صـحيح و پذيرفته ميشود (تفرشي، ١٤١٨: ٩٣/١؛ اردبيلي: ١٤٠٣: ١٨٣/٢) آيت الله خويي پـس از نقـل اقـوالي دربارٔە وثاقت محمد بن فضيل ، او را ثقه ميداند و يکي از ادله وثاقت او، وجود نامش در سلسله راويان کامل الزيارت دانسته است (خويي، ١٤١٣: ١٥٤/١٨).