خلاصة:
کارنامة اردشیر بابکان از متنهای مهم اسطورهای و حماسی در ادبیات پهلوی، در پی اسطورهسازی و برساختن قهرمانِ بنیانگذار دولت ساسانی است. اینکه چرا و چگونه این متن به مقابله با گفتمان رقیب اشکانی رفته و سعی در پیروزی گفتمان خود داشته، پرسش اصلی این پژوهش است. فرضیة مهم پژوهش، این است که نیروهای انسانی و طبیعی و فراطبیعی در این روایت با هماهنگی به برساخت و استوار داشتِ گفتمانی دستیافتهاند که گونهای دیگر از اندیشه و به تبع آن نوعی از زندگی را به نمایش میگذارند. قهرمان در روایت کارنامه، هم با تلاشها و کوششهای خود و یارانش و هم به یاری شخصیتهای دیگر که از صفّ رقیب جذب میکند، به نبردی پیگیر دست مییازد. این پژوهش با نگاهی اسطورهشناختی، با توجه به مراحل سفر قهرمان از دیدگاه جوزف کمپبل، به تطابق و هماهنگی نیروهای تأثیرگذار راهِ پیچیدۀ پیروزی اشاره میکند. این پژوهش به شیوۀ تحلیلی ـ توصیفی در پی رسیدن به چرایی سفر قهرمان است. بیان رهایی کشور از پراکندگی، هدف پژوهش و توضیح چگونگی رسیدن به انسجام شهریاری در ایرانشهر، نتیجه روایت کارنامه اردشیر بابکان بوده است. هر یک از شخصیتهای کارنامه به گونهای نقش خود را در راه بازگرداندن ایرانشهر به یگانگی ملی بازی میکنند و یادآور نقش رهایی رهندگان اسطورهای در اساطیر ایرانی میشوند.
Kar-Namag i Ardashir i Papakan (The Book of the Deeds of Ardeshir, Son of Papak), a mythological and epic text in Middle Persian (Pahlavi) language, introduces the founder of the Sassanid state as a hero and a mythological figure. The main question of the present research is why and how this text confronted with the rival, Parthian discourse, and tried to dominate its own discourse. The important hypothesis of the research is that human, natural and supernatural forces in this narrative, in coordination with each other, have presented a new discourse that refers to another type of thought and, consequently, another kind of lifestyle. In the narration of Kar-Namag, by the efforts of himself and his allies, as well as with the help of other characters and absorbing his competitors, the hero engages in a continuous battle. The present study, with a mythological approach and based on Joseph Campbell's hero's journey steps, examines the influential factors leading to the complex path to victory. The present study uses a descriptive-analytical method to explain the reason for the hero's journey. Through the narration of Kar-Namag, it becomes clear how the country saved from disunion and the kingdom of Iranshahr maintained its cohesion. Each of the characters in the book plays a role in leading Iranshahr back to national unity and is reminiscent of the role of the Iranian mythological liberation figures.
ملخص الجهاز:
ir مقدمه پيش از طرح بحث و مقايسه ميان مراحل دگرديسي و ديگرگوني شخصيت اصلي داستان کارنامه اردشير بابکان به ديدگاه جوزف کمپبل ١ ميپردازيم ؛ جوزف کمپبل هنگامي که به تحول و دگرديسي قهرمان ميپردازد، پس از طرح تجلّي الهي خالق در شخصيت هاي بيزمان عصر اسطوره ها، از مرحلۀ دوم که تاريخ بشري است ، سخن ميگويد.
کارنامه ١٣٧٨: ٢٧٥) ازاين رو، ميتوان گفت که يادکرد نقش اسکندر در پراکندگي سرزمين هاي ايراني، اشاره به نبرد اسطوره اي بيگانه و ايراني، بدي و نيکي، و تاريکي و روشني است که اين بار بر دوش اردشير نهاده شده است و از سخن بلعمي نيز ميتوان همين معنا را برداشت کرد که مينويسد: «چون از ملک اسکندر چهارصد سال بگذشت ...
اسماعيل پور مطلق ١٣٩٣: ٢٣) زمان در هستيشناسي ايراني آن قدر ارزشمند است که اهورامزدا براي آنکه بتواند، دشمن جهان آفريدة خود را به نبرد فرا بخواند زمان را پيدايي ميبخشد؛ چراکه بيحضور زمان ، نبرد ميان نيکي و بدي ممکن نيست و با حضور زمان و قرار گرفتن دو سوي ستيز، مکان نيز به عنوان عينيت زمان آشکار ميشود که در اسطوره ، هستي يا گيهان نام ميگيرد و در حماسه هاي ايراني، ايرانشهر و توران و روم اشاره به مکان مندي اسطوره است .
» (کارنامه ١٣٧٨: ١٩) اردشير با هوش خارق العاده يا همان قابليت اسطوره اي، از انديشۀ دشمن آگاه ميشود و بدين گونه است که نخستين ياريگر، گلنار، مجذوب او ميشود و در پي عاشق شدن گلنار و اردشير، فرّه نيز به آن دو ميپيوندد؛ دو ياريگري که يکي اين جهاني و ديگري مينوي است .