خلاصة:
در چند دهۀ گذشته، رشد فناوری و اجرای مبانی مدرنیته در ساخت شهرها موجب روند کاهشی در زیستپذیری شهرها شده است که به اثراتی نامطلوب در فضاهای شهری منجر شده است. یکی از برجستهترین این اثرات که میتوان از آن بهعنوان آسیب شهری نام برد، افول ارزشهای مرتبط با حس تعلق به مکان در شکلگیری این فضاها است. این امر در کلانشهرها جلوۀ بیشتری دارد که طبیعتاً رشد فناوری در آنها سرعت بیشتری داشته است. این پژوهش با هدف تخمین زیستپذیری، با درنظرگرفتن عوامل مرتبط با متغیر حس تعلق به مکان در منطقۀ ۱ شهر تهران انجام شده است. در این خصوص، یک مدل تخمینگر جدید با ترکیب سیستم استنتاج فازی تطبیق یافته و ژنتیک الگوریتم تهیه شده است. برای این منظور، متغیرهای مبتنی بر حس تعلق به مکان شامل کالبد، معنا، فعالیت، سرمایۀ اجتماعی، حس مکان و کیفیت زندگی بهعنوان متغیرهای تخمینگر استفاده شده است. نتایج نشان داد مدل سیستم استنتاج فازی تطبیقیافتۀ ژنتیک شامل همۀ متغیرهای ورودی (926/0=R)، بهترین مدل تخمینگر زیستپذیری است. همچنین شاخص سرمایۀ اجتماعی تأثیر بسیار کمی در زیستپذیری دارد. اهمیت شاخص کیفیت زندگی ذهنی بهطور معنادارتری از سایر شاخصها بیشتر است و میتواند بیشتر از سایر عوامل به بهبود زیستپذیری مناطق منجر شود.
In the last few decades, a decreasing trend is observed in livability of cities due to growth of technology and applying the modernity concept in the construction of cities, which causes the adverse effects on urban spaces. One of the most prominent of these effects, which can be called urban damage, is the decline of values associated with the sense of place in the formation of these spaces. This concern is especially highlighted in metropolises where technology has naturally grown faster. This study provides a framework to estimate the livability in Tehran metropolitan district 1 by considering the sense of place factors. In this way, a novel predictive model is developed based on the integration of Adaptive Neuro-Fuzzy Inference System (ANFIS) and Genetic Algorithm (GA). To this end, several variables based on the sense of place including physical body, meaning, activity, social capital, sense of place, and mental quality of life are considered as predictive variables. Results indicate that the ANFIS-GA model (R=0.926) is the most accurate predictive model when all input parameters are included. Besides, the social capital index has very little effect on livability and the importance of mental quality of life index is more significantly than other indices and can lead to more improvements in livability of regions than other factors.
ملخص الجهاز:
در اين تحقيق از مدل سيستم استنتاج فازي تطبيق يافتۀ ترکيب شده با الگوريتم ژنتيک براي کميسازي ارتباط بين متغيرهاي حس تعلق به مکان و زيست پذيري استفاده شد.
البته در تحقيق حاضر از يک مدل جديدتر (سيستم استنتاج فازي تطبيق يافته به وسيلۀ الگوريتم ژنتيک ) و همچنين روش شناسي جديد به منظور تخمين زيست پذيري مبتني بر متغيرهاي حس تعلق به مکان استفاده شده است .
در بين داراييهاي يک اجتماع ، سرمايۀ اجتماعي و تعلق مکاني از اهميت خاصي برخوردار است و مي تواند محرک توسعۀ محله يا شهر باشد؛ زيرا اين دو دارايي موجب مي شود افراد ساير سرمايه ها ازجمله سرمايه هاي فکري و مالي خود را به منظور ترقي محيط زندگي شان وارد عرصه کنند (زنگنه و همکاران ، ١٣٩٣: ١١١).
اين مدل که به طور خلاصه در شکل ١ آمده است ، بر مبناي شش شاخص کالبد، فعاليت ، سرمايۀ اجتماعي، حس مکان ، کيفيت زندگي ذهني و درک از زيست پذيري شهري طراحي شده است .
با توجه به مدل مفهومي تحقيق ، پرسشنامه به نحوي تنظيم شده است که شش عامل کالبد، معنا، فعاليت ، سرمايۀ اجتماعي ، حس مکان ، کيفيت زندگي ذهني و درک از زيست پذيري با توجه به ساختار هرکدام بررسي شود.
ترکيب هاي مختلف پيش بيني کنندٔە مدل سيستم استنتاج فازي تطبيق يافته -ژنتيک شمارٔە ترکيب پيش بيني کننده کالبد فعاليت سرمايۀ اجتماعي حس مکان کيفيت زندگي (رجوع شود به تصویر صفحه) جدول ٧ نتايج ترکيب هاي پيش بيني کنندٔە مختلف به منظور برآورد ميزان زيست پذيري شهري به وسيلۀ مدل اسنتناج فازي ترکيب شده با الگوريتم ژنتيک را در منطقۀ ١ شهر تهران نشان مي دهد.