خلاصة:
در میان نظریات متنوع حرکت از انکار تا اثبات مطلق، گام ماندگار و معتدل نظریه «قوه» ارسطو بود. وی ماده نخستین را نیز جوهری میدانست که تنها حامل قوه و در کنار جوهر صوری، جسم را تشکیل میدهد. فلسفه اسلامی براهینی بر این مطلب اقامه کرد. گاه این برهانها آنچنان نقد شدهاند که به انکار اندیشه «قوه» انجامیده است.
این نوشتار به بررسی این مطلب در خصوص براهین اثبات ماده حامل قوه، یعنی «قاعده حدوث زمانی» میپردازد که نشان میدهد میباید پیش از هر پدیده زمانی، قوه و آمادگی آن که در جوهر مادی قرار دارد، وجود داشته باشد.
نگارنده بر آن است که میتوان با جداسازی اشکالات روبنایی از زیربنایی و پاسخ از اشکالات دسته نخست، از انسجام اندیشه قوه ارسطویی با حکمت مشاء دفاع کرد و با توجه به گنجایش بالای آن برای پذیرش ویرایشی صدرایی، آن را تبیین کرد و به خدشههای وارده پاسخ داد. اهمیت و ضرورت این موضوع به تثبیت جایگاه حکمت مشاء در یکی از مهمترین آموزههای فلسفی، یعنی «قوه و فعل» است که خود، زمینهساز تبیین قلمرو حرکت جوهری به عنوان یکی از مهمترین بنیانهای حکمت متعالیه است و زیرساخت تبیین فلسفی بسیاری از گزارههای دینی به ویژه در بازه نفس و معاد را فراهم میآورد.
Aristotle’s theory of “power” was a lasting and moderate step among the various theories of motion, from denial to absolute proof (ascertainment). He also considered the primary matter (materia prima) to be a substance which is the only carrier of power (faculty) and together with the formal substance, constitutes the body. Islamic philosophy argued against this. Sometimes these arguments have been criticized so much that they have led to the denial of the idea of “power”. This article examines this issue regarding the proofs of the substance that carries the power; that is, it deals with the “rule of temporal contingency”, which shows that there must be a power and readiness that is in the material essence before any temporal phenomenon. The author thinks that by separating the superstructure problems from the infrastructure and answering the problems of the first category, the coherence of the Aristotelian thought with the peripatetic wisdom can be defended and can be explained and answered according to its high capacity to accept Sadra’s editing. The importance and necessity of this issue to establish the position of peripatetic wisdom in one of the most important philosophical teachings; that is, it is “power and action” that itself is the basis for explaining the realm of substantive motion as one of the most important foundations of transcendent wisdom and provides the infrastructure for the philosophical explanation of many religious propositions, especially in the interval between the soul and the resurrection.
ملخص الجهاز:
تقریر ابن سینا هرچند جداسازی میان امکان ذاتی و امکان استعدادی با این اصطلاحات در زمان ابن سینا انجام نشده است و از این رو در آغاز به نظر میرسد این اشکال بر تمامی آثار او در این زمینه وارد است (ابن سینا، 1404: 182؛ همو، 1371: 285؛ همو، 1379: 534 ـ536؛ همو، 1363: 40ـ41)، اما با دقت بیشتر روشن میشود که این برهان در نگارش و ساختارِ اصیل سینویاش و بیآنکه چنین اصطلاحاتی نیز وجود داشته باشد، بر پایه تفکیک این دو مفهوم از یکدیگر سامان یافته است و مراد از «امکان» در آن، مفهومی است که بعدها با نام «امکان استعدادی» خوانده شد.
توضیح آنکه وقتی ماهیتی نظیر درخت با وجود و عدم قیاس شده و به امکان ذاتی متصف گردد، امکان وصف ماهیت درخت خواهد بود و همان درخت وقتی با قیودی زائد بر ماهیت خود در اضافه با دانه و حبّه و به صورت کان ناقصه در نظر گرفته شود، وصف امکان همچنان برای آن اثبات میشود و لیکن این وصف که در حقیقت امکان استعدادی درخت است، به متعلق موصوف که همان حبّه و دانه است، اسناد دارد و به همین دلیل در امکان استعدادی، نیاز به موضوع و مادهای است که از جهت قبول مستعدله جواز اتصاف به امکان استعدادی آن را داشته باشد.
مطلب دوم اشکال، یعنی معلول بودن امکان استعدادی نسبت به جسم، نشدنی است؛ چرا که از سویی از دیدگاه مشاییان، اتحاد دو فعلیت محال است، از این رو این اشکال به انسجام این قاعده با فلسفه مشاء آسیب نمیرساند؛ همچنان که امکان اجتماع فعلیتهای گوناگون در شیء واحد مبنای اختصاصی منتقد است (همان: 2/317ـ 318) و در حکمت متعالیه نیز ابطال میشود و در برابر، مساوقت وجود با فعلیت واحد به اثبات میرسد.