خلاصة:
ﺗﺎرﯾﺨﯽ ﮐﻪ ﺗﻮﺳﻂ ﻣﻮرﺧﯿﻦ ﻣﺴﻠﻤﺎن ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺷﺪه اﺳﺖ در وﻫﻠﻪ اول ﺗﻔﺎوت ﻓﺎﺣﺸﯽ ﺑﺎ ﺗﺎرﯾﺦ اﯾﺮان ﺑﺎﺳﺘﺎن دارد ﮐﻪ اﻟﺒﺘﻪ ﺑﺎ ﻗﺪری ﺗﻔﮑﺮ و ﺗﺄﻣﻞ در آن ﺑﻪ ﯾﮕﺎﻧﮕﯽ ﺧﻮاﻫﯿﻢ رﺳﯿﺪ. ﻣﺴﺌﻠﻪ ﺗﺎرﯾﺦ ﺑﺎﺳﺘﺎن اﯾﺮان ﺑﻪ ﻋﻠﺖ دﺧﻞ در ﺑﺴﯿﺎری از ﻓﺮﻫﻨﮓﻫﺎ ﮐﻪ از ﭼﯿﻦ و ژاﭘﻦ اﻟﯽ آﻧﺪﻟﺲ ﺗﺎ ﻗﺮن ﮔﺬﺷﺘﻪ ﮐﺸﯿﺪه ﺷﺪه. و اﻣﺮوزه ﮐﻪ ﻣﻔﻬﻮم ﺟﻬﺎﻧﯽ ﺷﺪن ﻣﻄﺮح اﺳﺖ ﻫﻤﻮاره ﺟﺎﯾﮕﺎه ﻣﻬﻤﯽ ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﯾﮏ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻣﺎدر داﺷﺘﻪ و دارد.
ﭘﺲ اﻫﻤﯿﺖ ﺗﺎرﯾﺦ و ﻓﺮﻫﻨﮓ اﯾﺮاﻧﯽ اﻧﮑﺎر ﻧﺎﭘﺬﯾﺮ اﺳﺖ؛ وﻟﯽ ﺗﺎرﯾﺦ اﯾﺮان ﺑﺎﺳﺘﺎن ﻓﺮﻫﻨﮓﻫﺎی زﯾﺴﺘﯽ ﻣﺮدم را ﺑﻪ ﺻﻮرت ﻣﺠﺰا و ﺑﺴﯿﺎر ﻣﺤﺪود ذﮐﺮ ﻣﯽﮐﻨﺪ ﻣﻨﺎﺑﻊ، ﻣﻔﺎﻫﯿﻤﯽ ﺑﺴﯿﺎر ﻣﺘﻔﺎوت را ذﮐﺮ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ ﻣﻨﺎﺑﻊ زردﺷﺘﯽ، ﻣﻨﺎﺑﻊ اﺳﻼﻣﯽ، ﮐﺘﯿﺒﻪﻫﺎ و ﻓﺮاﻣﯿﻦ ﺑﺰرﮔﺎن ﮐﻪ ﺑﺮ ﺳﻨﮓ ﻫﺎ و دﯾﻮارﻫﺎ ﺣﮏ ﺷﺪهاﻧﺪ و ﺳﻔﺮﻧﺎﻣﻪﻫﺎ ﯾﺎ ﮐﺘﺎبﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻣﻮرﺧﺎن و ﺳﯿﺎﺣﺎن ﺧﺎرﺟﯽ ﻧﮕﺎﺷﺘﻪاﻧﺪ. ﺗﻤﺎﻣﯽ اﯾﻦ ﻣﻨﺎﺑﻊ ﻗﺴﻤﺖ ﻋﻤﺪه را ﺻﺮف ﭘﺎدﺷﺎﻫﺎن و اﻣﺮا ﮐﺮده و ﺻﺮﻓﺎ ﻧﻮع ﺳﯿﺎﺳﺖﻫﺎی اﯾﻦ ﺑﺰرﮔﺎن را ﺟﺎودان ﮐﺮدهاﻧﺪ ﺳﻬﻢ ﻧﺎﭼﯿﺰی از آن ﺑﺮای ﻣﺮدم اﺳﺖ؛ وﻟﯽ ﭼﻨﺎﻧﭽﻪ ﺑﺎرﻫﺎ در ﺗﻤﺪنﻫﺎی ﮔﯿﺘﯽ دﯾﺪهاﯾﻢ اﺳﺎﻃﯿﺮ ﯾﮏ ﻣﻠﺖ در ذﻫﻦ آن ﻣﻠﺖ ﯾﮏ راوی زﻧﺪه از ﺗﺎرﯾﺦ و ﻓﺮﻫﻨﮓ و ﺗﻤﺪن ﻫﻤﯿﻦ ﻣﻠﺖ اﺳﺖ اﺳﻄﻮرهﻫﺎ راوﯾﺎن ﻣﻠﯽ ﺗﺎرﯾﺦ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻫﺮ ﭼﻨﺪ ﻏﻠﻮ و ﺑﺰرﮔﻨﻤﺎﯾﯽﻫﺎی آﻧﺎن ﻏﺮور ﻣﺮدم ﺳﺮزﻣﯿﻦ را ﺑﺎزﮔﻮ ﻣﯽﮐﻨﺪ وﻟﯽ ﺑﺎ ﺑﺮرﺳﯽ و ﺗﻤﯿﺰ ﻣﯿﺎن ﺑﺰرﮔﻨﻤﺎﯾﯽ ﻫﺎ ﺑﻪ ﻋﻤﻖ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺧﻮاﻫﯿﻢ رﺳﯿﺪ.
ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎن ﺗﺎرﯾﺨﯽ را ﻧﻮﺷﺘﻨﺪ ﮐﻪ از زﺑﺎن ﻣﺮدم ﺟﺎری ﺑﻮد آﻧﺎن ﺑﺮ اﺛﺮ ﺟﻨﮓﻫﺎی داﺧﻠﯽ اواﺧﺮ ﺣﮑﻮﻣﺖ ﺳﺎﺳﺎﻧﯿﺎن، دﺳﺖ اﻧﺪازی روﻣﯿﺎن ﺑﻪ ﻣﻤﻠﮑﺖ و ﻫﺮج و ﻣﺮج ﮐﺸﻮر و در ﺣﻤﻠﻪ اﻋﺮاب و ﻧﺘﺎﯾﺞ ﺟﻨﮓﻫﺎی ﻣﺘﻮاﻟﯽ ﻣﯿﺎن اﯾﺮاﻧﯿﺎن و اﻋﺮاب و در آﺧﺮ دﺷﻤﻨﯽ ﺑﻨﯽ اﻣﯿﻪ ﺑﺎ اﯾﺮاﻧﯿﺎن و رﻓﺘﺎر ﺗﺒﻌﯿﺾ آﻣﯿﺰی ﮐﻪ ﺑﺎ آﻧﺎن در ﭘﯿﺶ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ ﺑﺎﻋﺚ ﺷﺪ ﻧﺘﻮاﻧﻨﺪ ﺑﻪ ﻧﻮﺷﺘﻪﻫﺎی دﺑﯿﺮان ﺳﺎﺳﺎﻧﯽ ﻣﺴﺘﻘﯿﻤﺎ دﺳﺖ ﭘﯿﺪا ﮐﻨﻨﺪ و آﻧﭽﻪ ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﺗﺎرﯾﺦ ﻧﮕﺎﺷﺘﻨﺪ ﺗﺎرﯾﺦ ﻣﻠﯽ اﯾﺮاﻧﯿﺎن ﺑﻮد. ﺣﺎل ﻗﺼﺪ ﺑﺮرﺳﯽ اﯾﻦ ﻣﮑﺘﻮﺑﺎت را ﮐﻪ ﯾﺎد ﻣﺮدﻣﺎﻧﯽ ﺑﻮد ﮐﻪ از ﻧﯿﺎﮐﺎن ﺧﻮد داﺷﺘﻨﺪ دارﯾﻢ. ﺳﺌﻮال اﺳﺎﺳﯽ ﻣﺎ اﯾﻦ اﺳﺖ ﮐﻪ اﺳﺎﻃﯿﺮ و ﻣﻔﺎﻫﯿﻢ اﺳﺎﻃﯿﺮی از ﮐﺠﺎ در ﺗﺎرﯾﺦ ﻣﮑﺘﻮب ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎن ﭘﺪﯾﺪ آﻣﺪﻧﺪ و ﺑﺎزﮔﻮی ﭼﻪ ﻫﺴﺘﻨﺪ؟ اﯾﻦ ﻋﻤﻞ ﺑﺎ ﺑﺮرﺳﯽ و ﺗﺤﻠﯿﻞ ﻣﻨﺎﺑﻊ ﺗﻮﻟﯿﻪ و ﻣﻌﺘﺒﺮ اﺳﻼﻣﯽ ﺗﺎ ﺣﺪودی روﺷﻦ ﺧﻮاﻫﺪ ﺷﺪ و ﻣﻌﻠﻮم ﺧﻮاﻫﺪ ﮔﺮدﯾﺪ اﻓﺴﺎﻧﻪﻫﺎ ﻧﻪ ﮐﺎﻣﻼ ﻣﻄﺎﺑﻖ ﺑﺎ اﻧﺴﺎنﻫﺎﯾﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺑﻮدهاﻧﺪ ﺑﻠﮑﻪ ﺷﺒﻪ و روﺣﯽ از آﻧﺎن ﻫﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻣﺮدم ﻫﺮ ﻧﺴﻞ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺷﮑﻞ داده و ﺟﺎودان ﺷﺪهاﻧﺪ.
ملخص الجهاز:
تا پیش از گشتاسپ هخامنشی ما در هیچ منبع باستانی با نام گشتاسپ رو به رو نمیشویم ولی این نام پس از او بسیار باب شده و در بابل و پارس و ماد به این نام بر خورد میکنیمم علت آن میتواند به این علت باشد که نام پدر شاه به عنوان حامی زردشت در افواه مقبول افتاده و الا چرا نباید اسامی غیر سلطنتی دیگری مثل آرشام یا آریامن مقبول نشود؟ حال قبول بکنیم که بر حسب اتفاق گشتاسپ نامی هم در گذشته در شرق ایران سلطنت داشته است که ربطی هم به ویشتاسپ هخامنشی ندارد آثار ملی اشاره دارند که لهراسپ پدر گشتاسپ در زمان زمامداری پسرش زنده بوده و در هجوم مردمان بدوی شرقی کشته میشود (کریستن سن، 1393: 177) که میگویند در همان هجوم زردشت پیغمبر نیز کشته میشود.
مهمترین اهمیت طبری در تاریخ نویسی که کاملاً در آثارش هویدا است استفاده توامان از خاطرات افواه و حماسههای ملی و همچنین تاریخ مکتوب است که در غرب حاصل شده است میبینیم که طبری اسامی پادشاهان هخامنشی را تقریباً درست و متوالی میآورد ولی اصالت پارسی آنان را نمیشناخته هر چند با اکراه بیان میکند امکان دارد این سلاله پارس باشند او اطلاعات بسیاری راجع به هخامنشیان میداند که نشان از دسترسی این مرد به مکتوبات صحیح تاریخی بوده ولی این مکتوبات ناقص و به صورت خلاصه بودهاند که به خوبی به ما نشان میدهد کتابخانه اسکندریه در هنگام بهره برداری مسلمین از آن دیگر شکوه سابق را نداشته و نسخ دسته چندم و نیمه و ناقصی از آثار آن به مورخین اسلامی رسیده.