خلاصة:
دیدگاه نفی صفات از ذات اقدس الهی، آموزهای است که امروزه نظریهای شاذّ تلقّی شده و نظریه اثبات صفت و عینیت آن با ذات، به عنوان تفسیر توحید صفاتی، به اهل بیت: نسبت داده میشود. این تحقیق درصدد پیجویی دیدگاه نفی صفات در روایات اهل بیت: است و به این نتیجه میرسد که حجم انبوهی از روایات شیعه، بر نفی صفات دلالت دارد و دیدگاه اثبات صفت، دیدگاه فلاسفه متأخّر است و به همین خاطر هر جا در روایات سخن از نفی صفات است، از سوی این اندیشمندان، دچار تأویل و توجیه شده است. روایات نافی صفت را میتوان در چهار محور دستهبندی کرد: روایات نفی صفت، روایات نفی توصیف، روایات نفی وساطت صفات (مثلاً عالمٌ لذاته به جای عالمٌ بعلم) و روایات دالّ بر حدوث اسماء.
The approach of negation of Divine Attributes in the matter of Divine Essence is a doctrine that is deemed today odd (shadhdh), but the hypothesis of affirmation of the Divine Attributes and their being exactly as the Divine Essence, as an interpretation of Unity of Divine Attributes (al-tawhid al-sifati), is ascribed to the Ahl al-Bayt (‘a.s.). This research aims at seeking the approach of negation of Divine Attributes in the traditions transmitted from the Ahl al-Bayt and has reached the conclusion that an enormous volume of the Shi‘a traditions denotes negation of Divine Attributes, however, affirming the Divine Attributes is the approach of the late philosophers. For this reason, wherever in the traditions the negation of Divine Attributes is mentioned, it is interpreted and justified. by these thinkers. The traditions denoting negation of the Divine Attributes can be classified in four categories: 1) traditions denoting negation of Divine Attributes; 2) traditions denoting negation of description; 3) traditions denoting the mediation of the Divine Attributes (for instance, Knower by virtue of His Essence (‘alimun li dhatih) instead of Knower of His knowledge (‘alimun bi ‘ilmih)); and finally, 4) traditions denoting the contingency of names (huduth al-asma’).
ملخص الجهاز:
آموزه نفی صفات در احادیث شیعه تاریخ دریافت: 10/4/۱۴۰۰ تاریخ پذیرش: 3/6/۱۴۰۰ رضا برنجکار 1 محسن زارع پور 2 چکیده دیدگاه نفی صفات از ذات اقدس الهی، آموزهای است که امروزه نظریهای شاذّ تلقّی شده و نظریه اثبات صفت و عینیت آن با ذات، به عنوان تفسیر توحید صفاتی، به اهل بیت: نسبت داده میشود.
حدیث اول امیرالمؤمنین علیهالسلام در خطبه توحیدی خود در نهج البلاغه فرمود: أَوَّلُ الدِّینِ مَعْرِفَتُهُ، وَ کَمَالُ مَعْرِفَتِهِ التَّصْدِیقُ بِهِ، وَ کَمَالُ التَّصْدِیقِ بِهِ تَوْحِیدُهُ، وَ کَمَالُ تَوْحِیدِهِ الْإِخْلَاصُ لَهُ، وَ کَمَالُ الْإِخْلَاصِ لَهُ نَفْیُ الصِّفَاتِ عَنْهُ لِشَهَادَةِ کُلِّ صِفَةٍ أنّها غَیْرُ الْمَوْصُوفِ، وَ شَهَادَةِ کُلِّ مَوْصُوفٍ أَنَّهُ غَیْرُ الصِّفَةِ، فَمَنْ وَصَفَ اللَّهَ سُبْحَانَهُ فَقَدْ قَرَنَهُ، وَ مَنْ قَرَنَهُ فَقَدْ ثَنَّاهُ، وَ مَنْ ثَنَّاهُ فَقَدْ جَزَّأَهُ، وَ مَنْ جَزَّأَهُ فَقَدْ جَهِلَهُ؛ 1 آغاز دین شناخت اوست و کمال شناختش باور کردن او و نهایت از باور کردنش یگانه دانستن او و غایت یگانه دانستنش اخلاص به او و حدّ اعلاى اخلاص به او نفى صفات از اوست؛ زیرا هر صفتى خود گواهی میدهد که غیر موصوف است و هر موصوفى شاهد است بر اینکه غیر صفت است.
نظریه اول مطابق ظاهر عبارت است؛ چه اینکه واژه «الصفات» جمع محلّی به «ال» است و ظهور در شمول دارد و قید یا تخصیصی هم برای محدود کردن این شمول در کلام وجود ندارد؛ علاوه بر اینکه در استدلال متّصل به نفی صفات از تعبیر «کلّ صفة» استفاده شده که به وضوح مفید عموم است: «لِشَهَادَةِ کُلِّ صِفَةٍ أنّها غَیْرُ الْمَوْصُوفِ» از این رو، به وضوح بر مسلک نفی صفت به معنای خاص آن دلالت دارد؛ هر چند برخی معاصران این عبارت را نهج البلاغة، ص39؛ همچنین ر.