خلاصة:
ظهور هنجارهای بینالمللی با هدف حمایت از کودکان یکی از مهمترین تحولات قابلتوجه در حقوق بینالملل مدرن است. در همین راستا لغو کار کودکان مهمترین تحولاتی بود که پس از تشکیل جامعه ملل، توسط کنفرانس عمومی سازمان بینالمللی کار پیگیری شد؛ بهطوریکه امروزه یکی از چهار اصل بنیادین حقوق بنیادین کار در اعلامیه اصول حقوق بنیادین کار 1998، «لغو بدترین اشکال کار کودکان» است. از طرفی در سالهای اخیر، یکی از مهمترین ابزار توسعه حقوق بشر تفسیر برخاسته از کنوانسیون اروپایی حقوق بشر بوده که توسط دادگاه اروپایی حقوق بشر ارائه میشود. از اینرو در این پژوهش، این پرسش مطرح میشود که آرا دادگاه اروپایی حقوق بشر تا چه حد در توسعه حقوق کودکان کار تأثیرگذار بوده است؟ و در نتیجهگیری این فرضیه مورد تائید قرار گرفته است که دادگاه با رویکرد تفسیر ایستا و از طریق ارجاع آرای خود به منابع اصلی حقوق بینالملل، در توسعه حقوق کودکان کار هرچند بهصورت تدریجی نقش تأثیرگذاری ایفا میکند. روش مورد استفاده در این پژوهش، توصیفی- تحلیلی بوده و از ابزار کتابخانهای، اسنادی و منابع الکترونیکی برای گردآوری دادهها استفاده شده است.
The emergence of international norms aimed at protecting children is one of the most significant developments in modern international law. In this regard, the abolition of child labor was one of the most important developments that were followed by the General Conference of the International Labor Organization after the formation of the League of Nations. Today, one of the four fundamental principles of fundamental labor rights in the 1998 Declaration of Fundamental Rights is “the abolition of the worst forms of child labor”. On the other hand, in recent years, one of the most important tools for the development of human rights has been the interpretation of the European Convention on Human Rights, which is presented by the European Court of Human Rights. Therefore, in this study, the question arises: “To what extent has the European Court of Human Rights ruled in the development of the rights of working children?” In conclusion, this hypothesis has been confirmed that “the court, with a static interpretation approach and by referring its judgments to the main sources of international law, plays an influential role in the development of the rights of working children, albeit gradually. ” The method used in this research is descriptive-analytical and library tools, documents and electronic resources have been used to collect data.
ملخص الجهاز:
از این رو در ایـن پژوهش ، این پرسش مطرح میشود که آرا دادگاه اروپایی حقوق بشر تا چه حد در توسـعه حقوق کودکان کار تأثیرگذار بوده است ؟ و در نتیجه گیری این فرضیه مورد تائید قرار گرفته است که دادگاه با رویکرد تفسیر ایستا و از طریق ارجاع آرای خود بـه منـابع اصـلی حقـوق بین الملل ، در توسعه حقوق کودکان کار هرچند به صورت تـدریجی نقـش تأثیرگـذاری ایفـا میکند.
کنوانسـیون بـا ممنوعیـت تمـام اشـکال استثمار و ترسیم تعهدات خاص حمایت و پیشگیری از کودکان بـه عنـوان «دارنـدگان حقـوق »، رویکردی گسترده تر نسبت به اسناد دیگر حقوق بشـری اتخـاذ میکنـد؛ به طوریکـه در مـاده ٣٢ کنوانسیون ، به کار کودک و سن و شرایط کار کودکان توجه شده و از دولت ها خواسته شـده کـه باید از استثمار اقتصادی کودک و هرگونه کاری که برایش زیانبـار بـوده و یـا موجـب توقـف در تحصیل او شده است و یا برای بهداشـت جسـمی، روحـی، اخلاقـی و اجتمـاعی او مضـر باشـد، جلوگیری کنند و برای تامین این منظور، حـداقل سـن و حـداکثر سـاعات کـار و سـایر ضـمانت اجراهای آن را تصویب و به اجرا درآورند.
مثال دیگر در خصوص استفاده از این رویکردها در پرونده های مربوط بـه کودکـان ، پرونـده «وی علیه انگلستان » است که در آن دادگاه اعلام میکند «به منظور رعایت الزام های محاکمـه عادلانه در ماده ٦ کنوانسیون ، در طی مراحل محاکمه باید سن ، سطح بلوغ ، ظرفیت های فکری و عاطفی کودک مورد نظر را به طور کامل در نظر گرفت و لازم است اقدام های لازم بـرای ارتقـاء توانایی، درک و مشارکت اش انجام شود» (٨٦ para:٢٠٠٠,V v United Kingdom).