خلاصة:
«جهان بینی» دیدن جهان است و کسب تجارب لازم در اثر سیر و سفر و تامل در وضع آفاق، تدبر در چگونگی انفس و بالاخره کسب معارف و تحصیل آنچه از ضروریات عالم انسانی به حساب میآید. جهان بینی همچنان که از نامش پیداست مربوط میشود به دیدن آدم جهان را با بصر و بصیرت پس به یقین مقولهای از نوع جهان بینی دو روی میتواند داشت: روی همراه واقعیت است و ظواهر امور و رویی وابستهی حقایق عالم است و به باطن کارها، خلاصه آنکه جهانبینی (ایدئولوژی) نوعی پرواز فکر است با دو بال ظاهر و باطن، در این پرواز خاص است که آدمی هستی را تجربه میکند تا به زندگی خویش جهت و هدف ببخشد. به عبارت دیگر هر نوع علم و عمل و باوری که ما را با جهان مربوط میسازد، وابسته به جهان بینی ماست و بالاخره این که نفس جهان بینی از خصایص عمده یک فرهنگ پویاست.
گسترش جهان بینی عارفان همزمان با اوایل قرن پنجم در قالب شعر، برقافله سالاری شیخ بزرگ مهنه ابوسعید ابوالخیر و یاران او در خراسان دلالت داردکه صبغههای متعالی به انعکاس نخستین افکار صوفیانه در ادب فارسی بخشیده است.
این مقاله با عنوان «مقایسهی تطبیقی جهان بینی حافظ و ابوسعید» برآن است که افکار و عقاید این دو را مورد بررسی قرار داده و سپس اشعاری از حافظ را که با سخنان ابوسعید از نظر مفهوم مضمون دارای وجوه مشترکی میباشد در ذیل آن بیاورد و با این کار نشان داده شده است که حافظ از مضامین فکری و اعتقادی ابوسعید تاثیر پذیرفته است.