خلاصة:
۱-۱ زندگینامۀ حسین منزوی 1
حسین منزوی، فرزند محمد منزوی، شاعر زنجانیست که در اول مهر ۱۳۲۵ ش در شهر
زنجان دیده به جهان گشود و به خاطر اینکه با شروع پاییززاده شده بود همیشه خود را
همزاد پاییز مینامید. وی در زادگاه خود نشو و نما یافت و تحصیلات ابتدایی و متوسطه را
نیز در همان شهر به انجام رسانید. درست است که پدرش، محمد منزوی، خود شاعر بود و
به خصوص در شعر ترکی دستی داشت» اما حسین در سن ده دوازده سالگی برای اولینبار
با شعر او آشنا شد.
محمد منزوی علاوهبراین که در سرودن شعر کلاسیک شاعری قوی بود، در زمانی که شعر نو
در ایران گناه محسوب میشد. او از طرفداران سرسخت شعر نو و نیمایی به شمار میرفت
و به این خاطر حسین نیز از کودکی تصویر نیما را بر در و دیوار خانه خودشان میدید.
ملخص الجهاز:
١٤)هنگامي که برگهاي خزان را مي ريخت بر زمين باد وز کوه ، ابر سنگين بر ده فرو ميافتاد وقتي که «شيخ الاسلام » آواز زيباي خود را سر ميداد سخن هاي حسرت آور، بر دلها مينشستند درختان هم به نماز خدا، قامت ميبستند ١) مترجم در مصراع ١، کلمۀ «يارپاق ـ برگ » را به «برگهاي خزان » ترجمه کرده است ؛ در حالي که کلمۀ «خزان » در متن اصلي، به «يئل ـ باد» اضافه شده نه به «يارپاق ـ برگ ».
٣) اســتفاده از فعل «جريان داري» به جاي «آخارسان ـ جاري هستي» هرچند اشتباه نيست ولي بيشــتر در متون علمي به کار مي رود تا در متون ادبي؛ مترجم صرفا براي قافيه کردن کلمۀ «جريان » با «حيران » اين ترکيب را به کار برده است ؛ در ضمن ، کلمۀ «حيران » معادلي در متن ندارد.
مرا به کوه و صخره و بلنديها ميبري با جوجه اي به دنبالش ميخواند کبک دري بره ها از سفيد و از سياه و خاکستري از آن کوه و از آن دره ميکردم گذر اي کاش ترانۀ «چوپان قيتر قوزوني» را سرمي دادم يکبار ديگر اي کاش ١) مترجم ، در مصراع ١، ترکيب «مرا ميبري» را به کار برده که در اصل اثر نيست و استاد شــهريار با چيدن کلمات ، پشت سر هم ، تصويري بدون فعل ساخته است ؛ همچنين کلمۀ «سره » را به «بلندي -ها» ترجمه کرده است .
٢) مصراع ٢، ترجمۀ صحيحي نيست و بايد به شکل زير باشد: «حيدربابا، پونۀ چشمه » که در اين حالت ، پونه به چشمه ، اضافه مي شود؛ اما در مصراع مورد بحث ، کلمۀ «کنار» را آورده که در نه تنها در متن ، معادلي ندارد بلکه متعلق به همۀ کلمات بعد از خود است .