خلاصة:
در این مقاله به بررسی نقد قدرت حاکم در گلستان و بوستان سعدی پرداخته شده است . سعدی شیرازی، بی تردید بزرگترین شاعری است که بعد از فردوسی آسمان ادب فارسی را به نور خیره کننده خویش روشن ساخت و آن روشنی چنان بود که هنوز پس از گذشت هفت قرن از تاثیر آن کاسته نشده است و این اثر تا زبان پارسی برجاست همچنان برقرار خواهد ماند. زبان فصیح او زبان دل ، و عشق و محبت او خود نشانه تمام عیاری است از «آدمیت » به همان معنی که خود بیان کرده است . در عصر رواج تملق و چاپلوسی، و در زمانی که سنت ادب فارسی وسیله ی کسب نام و نان و هجو این و آن است ، و زورمندان تهی از دانش ، به قصاید بلند مدح و ستایش خو گرفته اند، با حق گویی گستاخانه ای که ملک مسلم اوست ، توانایان عصر خود را درس رهبری مبتنی بر دین و اخلاق و انسانیت میدهد. در این راستا، از جمله سجایای اخلاقی سعدی که آن را در کمتر شاعر و نویسنده ای می توان یافت ، شهامت او در بیان حقایق و لحن عتاب آمیزش در برابر حاکمان و قدرتمندان زمان و زاهد نماهای بی بصر است . هر چند در میان آثار او قصایدی که به سنت شاعران ستایشگر سروده شده است ، اندک نیست ، اما تفاوت این مدایح با سایر آثار مشابه در این است که سعدی به رغم دیگر گویندگان مداح متملق ، بجای چاپلوسی و مبالغه در اوصاف ممدوح ، غالبا به عنوان ناصحی دلسوز و بیم دهنده ، صاحبان زر و زور و تزویر را به بی ثباتی دنیا و زوال پذیری قدرتهای مادی و بدفرجامی ستمگران متوجه می کند و با تازیانه هوشیاری بخش ملامت و نصیحت ، به تادیب ممدوحان خویش می پردازد و به دینداری و خداپرستی و عدالت و نیکوکاری دعوتشان می کند.
ملخص الجهاز:
همچنـين شکل بيان و زباني که سعدي براي القاي عدالت گستري و پرهيز از جور و ستم پيشگي به کار برده ، کاملا عامدانـه بـوده است ؛ او در حکايتي از باب اول بوستان اين گونه مي سرايد: خبر داري از خسروان عجم نه آن شوکت و پادشاهي بماند نه آن ظلم بر روستايي بماند خطا بين که بر دست ظالم برفت جهان ماند و او با مظالم برفت خنک روز محشر تن دادگر که در سايه عرش دارد مقر به قومي که نيکي پسندد خداي دهد خسروي عادل ونيک راي چو خواهد که ويران شود عالمي کند ملک در پنجه ظالمي...
او در برخي حکايات گلستان و بوستان ، انوشيروان پادشاه خوش نـام ايـران کهن را به عنوان الگويي کهن از يک شاه و حاکم عادل براي کاراکتر و مخاطب اصلي حکايات (که حکام و شـاهان زمانـه اش هستند) خود بر مي گزيند و مثال مي زند، زيرا همان طور که گفته ايم ، مهم ترين مفهوم امر سياست و جامعـه ، کـه بر مبناي آن ، تعاملات و مناسبات اجتماعي ميان مردم با يکديگر و نيز با حکومت و گام ، مي تواند ساماندهي شود، در نزد سعدي عدالت است و از آنجا که تاريخ ايران از انوشيروان پادشاه ساساني، به عنوان پادشاهي دادگر و عدالت پيشه نام مي برد، سعدي نيز متأثر از همين قضاوت عمومي و تاريخي درباره انوشيروان ، سعي بر تشويق حگام ، شـاهان و امـراي عصـر خود به الگوگيري از رفتار و سلوک سياسي و اجتماعي او مي نمايد.