خلاصة:
قصۀ سلیمان نوشتۀ ایویعقوب یوسف بن علی بن عمر تبریزی است که تاریخ نوشتهشدن آن به سالهای پایانی سدۀ ششم تا سالهای آغازین سدۀ هفتم بازمیگردد. این کتاب بهکوشش علیرضا امامی و ادوان امیرینژاد نخست بار در سال ۱۳۹۸ از سویِ نشر اوقاف دکتر محمود افشار به همکاری نشر سخن به چاپ رسیده است. متنِ بهدستدادهشده، علیرغم کوشش بسیار و ارزشمند مصححان، خالی از کاستی و نادرستی و نابسامانی نیست. هدف این پژوهش تصحیح نادرستیها و برطرفکردن کاستیهای کار مصححان است. هدف دیگر این پژوهش شناسایی و رفع جاافتادگیها و نادرستیهای دیگر موجود در نوشتۀ ابویعقوب تبریزی است که از چشم مصححان به دور ماندهاست. این کار با بهرهگیری از نوشتههای کهن فارسی، توجه به بافت زبانی و بافت گفتار و سنجش قصۀ سلیمان با نوشتههای همدوره انجام شدهاست. همچنین، کوشش شدهاست که کاستیهای بخش مقدمه و فهرستهای این تصحیح برطرف شود. نیز، در این پژوهش واژهای نو نیز در متن یافته و با یاریگرفتن از دو متن کهن دیگر، معنای آن روشن شد.
The book “Qesse-ye Solayman”, was written by Abu-Ya’qub Yusif ibn-e Ali ibn-e Omar-e Tabrizi, in the late 6th/early 7th century AH. This book has been edited critically by Alireza Imami and Ardowan Amiri-Nezhad and published by Oqaf-e Dr Afshar with Sokhan publication. The book suffers from some deficiencies with respect to textual criticism and writing. The study aimed at identifying and correcting the deficiencies of the editors’ work and correcting those items and parts overlooked by them. Also, an attempt was made to find the missing parts of the book, including the ones noticed by the editors and also the ones gone unnoticed by them. To achieve the aims of the study, other ancient Persian books were studied and compared to “Qesse-ye Solayman” and, in order to correct the deficiencies, the co-text and the context were also taken into consideration. In this study, a new word was also pinpointed in the book and its meaning was made clear by finding the word in two other books.
ملخص الجهاز:
از این نمونه ها نیز در پیبردن به افتادگیها و ارائۀ شـکل درست واژه ها بهره گرفته شده است ٣؛ به سخن دیگر، گاهی از متن اصلی عربی ایـن پـاره هـا برای تصحیح بخش های فارسی و گاه از ترجمه هـای فارسـی ایـن پـاره هـا بـرای تصـحیح متن اصلی آن ها استفاده شده است .
از جمله معانی «که [́k]»٧ درپهلـوی، یکـی نیـز همـین معنـا اسـت : یعنـی «کسـی کـه » (رضایی باغ بیدی ١٣٨٤: ١٦١)، که البته در فارسی نیز بدین معنا بـه کـار گرفتـه شـده اسـت ، چنانکه در دستوراللغه (ادیب نطنزی ١٣٨٠: ٥٥) میخوانیم «اَهْلَب ُ: که همه تـن مـوی دارد» (برای نمونه هایی دیگر از این کاربرد در فارسی، بنگرید به صـادقی ١٣٥٧: ١٣٨).
و، در متن ، با نونِ نهی همراه شده است ؛ معنای جملـه چنـین اسـت : از بهـرِ ایـن کـه بـر خداوند، غیب و موجوداتِ غیبی پیدا است و بر نهان و آشکار دانا است ، لازم نیست که نیـازِ خود را بر زبان آری و آشکارا کنی (بسنجید با این جمله در چند خط پـایین تـر JI موسـی خواست که دست به بریـانی یـازد؛ و JI [سـلیمان ] حاجـتِ خـود را، وگرچـه بـه عـرضْ حاجت نبود، عرض کرد؛ و ص ٤٠٣، و همچنین برای نمونه هـای بـیش تـر از «دریازیـدن »، بنگرید به : بخاری ١٣٨٦: ج ٢، ٤٦٩).
گفتنی اسـت کـه در همـین کتـاب نیـز واژه هـای «بهشـتی» و «فرشـتگان » در اصـل ، در دست نویس ، به گونۀ «بهستی » (١٩٢) و فرستکان » (٥٨) بوده است ، که مصحّحان آن هـا را در تصحیح خود تغییر داده اند.