خلاصة:
نفوذ و اشاعه ایدهها و قوانین علمی در بین شهروندان عامه، روندی کند و آهسته دارد. ایده علمی ایجاد شده توسط متخصصان، حتی پس از پذیرش آن در اجتماع علمی، گاهی اوقات سالها طول میکشد تا به توده مردم برسد. اطلاعات ساده علمی همانند چرخش زمین که امروزه به عنوان امری متعارف در بین اکثریت شهروندان است، حدود صد سال طول کشید تا جزء جداییناپذیر افکار بخش قابل ملاحظهای از جمعیت جهان شود. هنوز هم سرعت انتشار بسیاری اطلاعات یا ایدههای علمی در سطح جهان، متفاوت است.
در این مقاله تلاش میکنیم شیوهای برای سنجش فاصله فرهنگی موجود بین تفکر عامه مردم و مفاهیم علم نجوم پیشنهاد دهیم. بنابراین هدف این مقاله، سنجش میزان فاصله بین مفاهیم علمیِ نجوم و عامه مردم است و با این سوال پژوهشی مواجه است که «در مورد مفاهیم مختلف علم نجوم این فاصله چقدر است و چه میزان طول میکشد تا یک مفهوم علمی، مردمی و همگانی شود؟»
جامعه آماری در پژوهش حاضر، جمعیت 15 تا 79 ساله ساکن در مناطق 15 گانه شهر اصفهان در سال 1394 میباشند. نمونهگیری با استفاده از روش سهمیهای انجام گرفت و متغیرهای «جنس»، «سن» و «منطقه محل سکونت» به عنوان شاخصهای طبقهبندی به کار گرفته شدند؛ و 630 پرسشنامه به این روش بین پاسخگویان توزیع شد. تجزیه و تحلیل دادهها بر اساس نرمافزار spss صورت گرفت و بر اساس آن روشی پیشنهاد شد تا فاصله و شکاف موجود بین یک ایده علمی و درک عامه مردم از آن ایده اندازه گرفته شود. این فاصله در این مقاله توسط تعداد سالهای تحصیلات رسمی اندازه گرفته شده است. به نظر میآید عواملی همچون پیچیدگی موجود در یک پدیده علمی، مدت زمان چرخه حیات آن پدیده، و میزان تاثیرگذاری آن پدیده در زندگی روزمره شهروندان عادی، بر میزان فاصله فرهنگی بین یک ایده علمی و تفکر عامه مردم تأثیرگذاراست. این ادعا نیازمند آزمون تجربی و بررسی بیشتر در تحقیقات آینده است.
The critical theory of the Frankfurt school is the product of those German neo-Marxists who criticize the economic determinism of Marxist theory and its one-dimensional emphasis on economic factors. Instead of economic factors, their discussions were mainly focused on the cultural level. And its theorists to believe that in the modern world, the origin of the domination has moved from the economy into the realm of culture. The term of ‘Culture industry’ has been named by Adorno and Horkheimer. In which a standard culture of top-down production and through the media, such as consumer goods, to be given to the masses and with the unification of the masses and generate false needs, serves the dominant hegemony. Adorno's solution is turning to pure art that causes failure to follow similar patterns and thus boost the creative mind and true individuality and rationality. The research methodology adopted in the present study is analytical-descriptive method. The paper attempts to review the issue of cultural industry in the Frankfurt School with an emphasis on theories of Horkheimer and Adorno. Finally, this theory will be criticized from various aspects.
ملخص الجهاز:
پژوهشگران علم و جامعه با طرح پرسش هاي خاص خود مـي کوشـند جنبـه هـاي مختلـف شـناختي و نگرشي اين ارتباط دو جانبه را مورد بررسي قرار دهند: شناخت و دانش گروه هاي مختلف مردم از علم و فناوري چيست ؟ آيا مردم نسبت به پيامدهاي علم و فناوري خوش بين اند يا بدبين ؟ مسئوليت علـم و کنشگران آن (دانشمندان و سياستمداران علم ) در برابر جامعه چيست ؟ چگونه مي توان اعتماد مردم بـه علم و فناوري را افزايش داد و آنها را در رشد و پيشرفت علم و فناوري سهيم کرد؟ در چنين شـرايطي است که ميزان شناخت و چگونگي نگرش گروه هاي مختلف اجتماعي از علم و فنـاوري و فراينـدها و ساز و کارهاي آن اهميت زيادي يافته است ؛ اين امر از آن جهت اهميت دارد که مشـارکت و درگيـري فعالانه در مسائل مربوط به علم و فناوري منوط به شناخت و تلقي مناسب از اين مقولات و فرصت هـا و چالش هايي است که علم و فناوري ايجاد کرده اند.
قـانعي راد (١٣٨٨) هدف پژوهش خود را مطالعه و سنجش نگرش شناخت عمومي از علم و فناوري معرفي مي کند؛ نتيجه اين تحقيق تدوين چارچوب مفهومي و مدلي تحليلي براي پيمايش محـيط اجتمـاعي و فرهنگـي نظام علمي کشور است .
اين تحقيقات به فهم عامه از علم و فناوري توجه کرده اند، اما سنجش فاصله بـين سـاختار تفکـر عامـه مردم و يک مفهوم علمي تاکنون در پژوهش هاي داخل کشور مورد توجه نبـوده اسـت .