خلاصة:
ذیل مسئلة توحید افعالی، پرسش مهمی وجود دارد و آن اینکه آیا علم پیشین الهی و فعل اختیاری انسان سازگارند؟ اشاعره که علم پیشین و اختیار انسان را ناسازگار میدیدند، نتوانستند معنایی برای فاعلیت انسان بیابند تا از جبر سر در نیاورد. از نظر آنان، علم پیشین خداوند، به طور مطلق و بدون هیچ قید و شرطی، سبب و علت هر چیزی و از جمله افعال انسان است. در این میان، فعالیتهای فخررازی بیشتر به چشم میآید که در این نوشتار یکی از دلایل وی مورد بررسی قرار گرفته است. در ادامه، هفت پاسخ نقل و بررسی شده است. برخی پاسخها در سنت غربی، برخی در سنت اسلامی و برخی مشترک است. در نهایت، راه حلی با توجه به دو راه حل دیگر، پیشنهاد و تبیین شد. پیچیدگیهایی که برای فهم علم مطلق خداوند (به ویژه پیش از آفرینش موجودات) وجود دارد، موجب شده که پروندة این مسئله از منظر فلسفی همچنان گشوده بماند.
Following the issue of Monotheism of Actions, there is an important question that is whether Divine foreknowledge and human free will are compatible or not? Ash’arites who believed in the incompatibility of foreknowledge and human free will, could not find a meaning for man’s agency in order not to understand the compulsion. They believed that Divine foreknowledge is absolutely the reason and cause of everything including the man’s actions. Among this the works of Fakhr Razi are more visible, that in this writing, one of his reasons has been studied. Next seven results have been narrated and studied. Some results in western and Islamic traditions are common. Finally considering the other two consequences, a solution was suggested and clarified.
ملخص الجهاز:
4- حال که نمیتوان قدرت عبد را عامل رجحان فعل دانست و از طرفی، افعال بندگان به خودی خود قابلیت عدم و وجود را به طور یكسان دارد، نظر به اینكه چیزی وجود ندارد که وجود فعل را بر عدمش رجحان دهد، پس اگر کسی بر این باور باشد که وجود فعل بر عدمش رجحان دارد به اعتقادی غیر مطابق باور پیدا كرده و دچار جهل شده است و این در حالی است که جهل بر خداوند محال است.
آنچه باید در ازل تحقق داشته باشد مقتضی مفهوم است که چیزی جز علم پیشین خداوند نیست، اما از آنجا که متعلق این مفهوم، مقید به قیود و شرایطی خاص است، با تحقق همۀ آنها تحقق خواهد یافت.
نتیجه اینکه آگاهی ما از آنچه در آینده انجام میگیرد، با آگاهی خداوند از آنچه در آینده رخ خواهد داد، از یک سنخ نبوده و قیاس یكی به دیگری پذیرفتنی نیست تا بتوان از رهگذر این مقایسه، ناسازگاری مورد بحث را پاسخ داد؛ چرا كه آگاهی ما محدود و آگاهی خداوند مطلق، همهجانبه و با اشراف بر همۀ ویژگیها است، و همین ویژگی است كه برخی را واداشت تا از ضرورت فعل و نفی اختیار انسان سخن بگویند.
دیدگاه مزبور، با معنادار ندانستن واژۀ «پیشین» میخواهد فعل اختیاری را حل کند، اما پرسش این است که با پذیرش زمانمند نبودن خداوند، آیا علم مطلق او به آنچه در زمان تحقق خواهد یافت، تعلق گرفته یا نه؟ اگر تعلق گرفته، چگونه شخص میتواند غیر آن را عمل کند تا بگوییم دارای اختیار است؟ و اگر تعلق نگرفته، پس چنین نیست که خداوند هرآنچه دانستنی است، بداند.