خلاصة:
هنر عمومی هنری است مبتنی بررویدادها و زیست مشترک. سیاست گذاران فرهنگی برای دموکراتیزه کردن فرهنگ، هنرمندان را از گوشه آتلیه ها به میدان شهر فراخواندند تا زبان دشوار خود را در فهم هنر به مردم بیاموزند. در کشور ما نیزپس از انقلاب اسلامی هنر عمومی در قالب دیوارنگاری در ایجاد گفتمانهای اجتماعی نقش مهمی داشت. با وقوع انقلاب این هنرمندان تلاش داشتند با الگوسازی بر مبنای موضوعات هنری متکی بر مبانی و شعائر اسلامی نگرشی جدید در مواجهه با هنرعمومی داشته باشند. در زمینه هنر عمومی در ایران پژوهش هایی با رویکردهای زیباشناختی، تاریخی، نشانه شناختی و جامعه شناختی به جهت شناخت مضامین و محتوای آثار انجام گرفته است. پژوهش حاضر از حیث مسأله و روش جهت پاسخ به سوال نقش گفتمان های قدرت در شکل دهی به جریان های هنر عمومی با پژوهش های پیشین تفاوت خواهد داشت. جریان هنر عمومی در کشور ما متأثر از گفتمان های مختلف بوده و در هر دوره با توجه به تأثیر جریان های قدرت سبک خاصی ازهنر عمومی خلق و معنا شده است، شناخت رویدادهای تأثیرگذار وخوانش گفتمان غالب در شکل گیری جریان هنر عمومی دهه60 از ضرورت های انجام این تحقیق می باشد. اهمیت انجام این پژوهش در شناخت گفتمان های غالب، نهادهای قدرت و رویدادهای اجتماعی و سیاسی این دهه پر فراز نشیب و تأثیر آن بر روی هنر عمومی می باشد. و هدف کلی بررسی ظرفیت های گفتمانی نهادهای قدرت در مواجهه با جریان هنر عمومی و تأثیر آنها بر روی روند تولید هنرعمومی متناسب با شرایط اجتماعی طی دهه60 پس از انقلاب می باشد. پژوهش حاضربه روش کیفی با رویکرد نظریه زمینهای (گراند تئوری) می باشد. ابزار تحقیق پیش رو، مصاحبه نیمه ساخت یافته، مشاهده مشارکتی و گرد آوری اسناد و مدارک است. در نتیجه شرایط یا بسترهای (مداخله گر، راهبردها، پیامدها و زمینهها) منجر به ظهور پدیده مرکزی یعنی هنر عمومی دهه60 با نشانه های مبتنی بر فرهنگ ایثارگری، شهادت طلبی و آرمان خواهی جهانی با کارکرد اخلاقی و ارزشی گردید.