ملخص الجهاز:
"«گنجینهء عشق» اشتیاقم بتو از حدوحساب افزونست کار مشتاقی دل از کف من بیرونست منم امروز همان کارشناس غم عشق که شناسم غم هرکس که چو من محزونست یاد از آن لحظهء خواهشگری دیده و دل که تو خاموشی و احوال تو دیگر گونست عفت و شرم کند منع تظاهر ورنه دل لیلاست که شوریدهتر از مجنونست!
*** احمد گلچین معانی آتش افسرده آتشم دارد به تندیروی در افسردگی زندگی زندان من باشد بدین دلمردگی در من آب زندگی را هم دگر تأثیر نیست وای از این دلمردگی،فریاد ازین افسردگی وحشتی دارم به خاطر زین سکون وزین سکوت یاد بی آرامی ایام برهم خوردگی تبست هجری،رنجشی،قهری،عذابی،چون کنم مردم اندر حسرت کیفیت آزردگی برتو ارزانی نشاط عهد گل ای تازهروی کز بهار ما به خاطر نیست جز پژمردگی"