خلاصة:
بیش از دو دهه است که روانشناسان و جامعهشناسان درباره آسیبهای رسانههای نوین اجتماعی هشدار میدهند. در دهه اخیر، تحقیقات عصبشناختی نیز به کمک این حوزه آمده است تا بنیادی تجربی برای این مدعا فراهم آورد. (زمینه پژوهش). در این مطالعهی توصیفی، قصد داریم ابعاد عصبشناختی آسیبهای رسانههای اجتماعی را واکاوی کنیم (روش کار). سه بخش مغز یعنی «شبکه شناخت اجتماعی»، «شبکه شناخت خود مرجع» و «شبکه پاداش»، در گرایش افراد به رسانههای اجتماعی نقش اساسی دارند. مکانیسمهای پاداش که در رسانهها تعریف شده است و تغییرات عصبشناختی مغز در دوران نوجوانی، سبب فعالیت بیشتر این سه منطقه میشود و یک تقویت کننده مهم در استفاده روز افزون از رسانههای اجتماعی است. از سویی، تنهایی، افسردگی و ضعف حافظه از مهمترین آسیبهای رسانههای اجتماعی است که ریشه آن علاوه بر تغییرات عصبشناختی مغز در دوره نوجوانی، به تأثیر همسالان و چندوظیفهای بودن رسانههای اجتماعی نیز باز میگردد (یافتهها). در این مقاله پس از بررسی عصبشناختی برخی از مهمترین آسیبهای رسانههای اجتماعی، به این پرسش پاسخ میدهیم که آیا پژوهشهای عصبشناختی از آسیبهای رسانههای اجتماعی حمایت میکنند یا خیر؟ در انتها یادآور میشویم که این تحقیقها با محدودیتهایی نیز همراه است اما اعتبار نتایج پژوهشهای این حوزه را مخدوش نمیسازد (نتیجهگیری).
For more than two decades psychologists and sociologists have been warning about the damages of new social media. In the last decade, neurological research has been developed to provide an empirical foundation to support the above hypothesis. Researchers hold that a significant contribution to the adolescent trend plays a significant role in the tendency of individuals toward social media. The three parts of the brain, namely the "social cognition network," the "self-referential cognition network" and the "reward network", are worth mentioning of individuals to social media. The reward mechanisms that have been defined in the media and the neurological changes of the brain during adolescence, cause more stimulation and activity in the three regions. On the other hand, loneliness, depression, and memory weakness are one of the most important injuries of social media in addition to the changes of the brain in adolescence, it also goes back to the influence of peers and the media multitasker. In this paper, after examining the neuroscience of some of the most important harms of social media and its roots, we show that this research is accompanied by limitations, but these limitations do not undermine the validity of the results of the research field.
ملخص الجهاز:
مکانیسـمهـاي پاداش که در رسانهها تعریف شده است و تغییرات عصبشناختی مغز در دوران نوجـوانی، سبب فعالیت بیشتر این سه منطقه میشود و یک تقویت کننده مهم در استفاده روز افـزون از رسانههاي اجتمـاعی اسـت.
با این حال، در تمـام زمینـههـاي مـورد مطالعـه، محققـان صرفا_ بـه سـطحی از مهـار رسـانههـاي اجتمـاعی در جهـت بهبـود فرآینـدهاي شـناختی-اجتماعی پرداختهاند و به نظر میرسد که حـوزه علـوم اعصـاب در پشـت ایـن تحقیـقهـا، پنهانشده و مقالات کمی در این موضوع منتشر شده است (همان)، بنابراین حوزه تحقیقـاتی فعلی هنوز در دوران کودکی خود قرار دارد.
در این مقاله، ابتدا برخی از مهمترین علل گرایش بـه رسـانههـاي اجتماعی از منظر عصبشناسی را بررسـی کـرده و سـپس برخـی آسـیبهـاي رسـانههـاي اجتماعی را که تاکنون مورد تحقیق عصبشناسی قرار گرفتهاند، بیان میکنیم سـپس بـه ایـن پرسش پاسخ میدهیم که آیا پژوهشهاي عصبشناختی از آسیبهاي رسانههـاي اجتمـاعی حمایت میکنند یا خیر؟ در انتها این نکته را مورد مداقه قرار میدهیم که ایـن تحقیـقهـا بـا محدودیتهایی همراه است اما این موارد به معناي بیارزش بودن نتایج پژوهشها نیسـت و در حقیقت، حدود و ثغور آزمایشهاي فعلی را نشان میدهد و مسیر تحقیـقهـاي آینـده را روشن میکند.
پژوهشها نشان میدهد افرادي که با رسانهها کار میکنند ممکن اسـت به »توهم دانایی یا دانایی کاذب« دچار شوند زیرا براي آنها تمایز بـین توانـاییهـاي خـود و رسانههاي ارتباطی کمرنگ میشـود Firth, Torous, Stubbs, Firth, Steiner, Smith, Jimenez, ) .