خلاصة:
یکی از موضوعات مهمی که در مطالعه و بررسی شاخههای مختلف علوم اسلامی مثل فقه، کلام و فلسفه با آن مواجه ایم این است که این علوم از قواعد کلی برخوردارند و علمای این علوم با توجه به این قواعد به شرح مسائل و رفع شبهات میپردازند. حال سؤال آن است که آیا عرفان اسلامی نیز از این موضوع مستثنی نبوده و از قواعدی بر خوردار است یا چنین نیست و ثانیاً اگر از قواعدی برخوردار است منشأ و خاستگاه قواعد عرفانی چیست؟ در این مقاله نخست به تعریف قاعده و مشخص کردن عناصر اصلی قاعده در علوم دینی پرداخته آنگاه بر اساس متون عرفانی، اعمّ از عرفان نظری و عرفان عملی، وجود یا عدم وجود قواعد بررسی شده است. نتیجه این بررسی نشان میدهد اوّلاً عرفان اسلامی، به عنوان یک علم، نیز از قواعد کلی برخوردار است و ثانیاً این قواعد یا مستقیما مأخوذ از آیات قرآنی و روایات است یا غیر مستقیم مبتنی برمفاد آنهاست.
One of the important issues that we face in studying different branches of Islamic sciences such as jurisprudence, theology and philosophy is that these sciences have general principles and the scholars of these sciences describe issues and remove doubts according to these principles. The question now is whether Islamic mysticism is no exception to this issue and has principles or not, and secondly, if it has principles, what is the origin of mystical principles? In this article, firstly, the principle is defined and the main elements of the principle in religious sciences are determined. Then, based on mystical texts, including theoretical mysticism and practical mysticism, the existence or non-existence of principles is examined. This review shows Islamic mysticism, as a science, also has general principles, and secondly, these principles are either directly derived from Quranic verses and hadiths or indirectly based on their meanings.
ملخص الجهاز:
به طور کلي علم عرفان اسلامي نسبت به ديگر شاخه هاي علوم اسلامي بسيار مهجور واقع شده تا جايي که ميتوان گفت بسياري از علوم اسلامي چندي پس از ظهور اسلام به صورت مدون و نظام مند مطرح شدند اما عرفان به دليل ماهيت آن که از علوم قلبي است و عرفا انتقال لطايف آن را سينه به سينه ميدانند اين گونه نبود بخصوص در باب پيدايش و تدوين عرفان نظري تا قبل از ابن عربي با سخنان و کلمات قصار و شطحيات عرفا مواجه هستيم اما پس از ابن عربي و تاسيس مکتب عرفاني ابن عربي اين مباني فکري پراکنده به نظم و انسجام قابل ملاحظه اي رسيد و به صورت يک جهان بيني کامل و نظام فکري منسجم در آمد.
موضوعات و مباحث عرفان نظري پنج بخش است : ١- معرفت شناسي عرفاني٢- هستيشناسي عرفاني ٣- خداشناسي عرفاني ٤- جهان شناسي عرفاني٥- انسان شناسي عرفاني چنانکه قبلا بيان شد عرفان نظري تا قبل از ابن عربي نظام مند نبود اما پس از وي مباني فکري پراکنده به نظم قابل توجهي رسيد و به صورت يک علم کامل و نظام فکري منسجم در آمد به همين دليل براي بررسي امکان يا امتناع قواعد عرفان نظري کتاب هاي ابن عربي و پيروان او نظير قونوي و عبد الرزاق کاشاني و قيصري وشبستري و سيد حيدر آملي و ابن فناري و ابن ترکه و لاهيجي مورد توجه ويژه قرار گرفت .