خلاصة:
هدف: یکی از نظریههای حوزه جامعهشناختی، نظریه اقتدار کاریزماتیک ماکسوبر میباشد. پژوهش حاضر در نظر دارد که فعالیتها و اقدامات شهیدان آیتالله مدنی و سرلشگر سلیمانی را بر اساس نظریه کاریزماتیک وبر بررسی نماید. بدینترتیب مسئله اصلی این پژوهش، پاسخگویی به این سوال است که تا چه میزان نظریه کاریزماتیک وبر با شخصیت شهیدمدنی و شهیدسلیمانی قابل انطباق است؟ و در چه حوزههایی بین این نظریه و دو شخصیت مذکور شباهت و تفاوت وجود دارد و دلایل آن در چیست؟ روششناسی پژوهش: روش پژوهش این مقاله با توجه به رویکرد جامعهشناختی آن، از نوع توصیف و تحلیل دادهها تطبیقی- مقایسهای، در چارچوب نظریه کاریزماتیک و شناسایی ابعاد شخصیت فردی، سیاسی، مذهبی و اجتماعی شهیدمدنی و شهیدسلیمانی در قالب این نظریه میباشد. یافتهها: یافتههای این پژوهش نشان میدهد که هر دوشخص معتقد به باورهای مذهبی، انقلابی و ملزم به رعایت امر ولیفقیه زمان خویش بودند و با تمام وجود در خدمت انقلاب حضور داشتند و به یک مکتب برای انقلاباسلامی تبدیل شدند. همچنین آنها جایگاه غیرقابل وصفی در میان طرفدران و پیروان خویش یافتند. هیچکدام درصدد گسترش عقیدهای منسوخ در جامعه نبودند. همچنین عدم حضور آنها منجر به سقوط حکومت نگردید، بلکه باعث تثبیت هرچه بیشتر آن شد.نتیجهگیری: بررسی شخصیت این دو شهید با نظریه وبر نشان میدهد که در کنار وجود بعضی شباهتها و ویژگیهای میان زندگی دو شهید با نظریه، تفاوتهای محسوسی نیز با آن وجود دارد و این مسئله بیانگر این موضوع میباشد که نظریههای غربی تطابق چندانی با جوامع دیگر به خصوص شخصیتهای انقلاب اسلامی ندارند.
Objective: One of the theories in the field of sociology is Max Weber theory of charismatic authority. The present study intends to examine the activities and actions of the martyrs of Ayatollah Madani and General Soleimani based on Weber's charismatic theory. Thus, the main issue of this research is to answer the question to what extent is Weber's charismatic theory compatible with the personality of Shahid Madani and Shahid Soleimani? And in what areas are there similarities and differences between this theory and the two mentioned personalities, and what are the reasons for it?Research Methodology: According to its sociological approach, the research method of this article is comparative-comparative description and analysis of data in the framework of charismatic theory and identification of personal, political, religious and social dimensions of Shahid Madani and Shahid Soleimani in the framework of this theory.Findings: The findings of this study show that both individuals believed in religious, revolutionary beliefs and were obliged to observe the order of the supreme leader of their time and were present in the service of the revolution with all their being and became a school for the Islamic revolution. They also found an indescribable position among their supporters and followers. None of them sought to spread outdated ideas in society. Also, their absence did not lead to the fall of the government, but rather stabilized it as much as possible.Conclusion: The study of the personality of these two martyrs with Weber's theory shows that besides some similarities and features between the lives of the two martyrs and the theory, there are also significant differences with it. And this indicates that Western theories are not very compatible with other societies, especially the personalities of the Islamic Revolution.
ملخص الجهاز:
بدين ترتيب مسئله اصلي اين پژوهش ، پاسخ گويي به اين سؤال است که تا چه ميزان نظريه کاريزماتيک وبر با شخصيت شهيدمدني و شهيدسليماني قابل انطباق است ؟ و در چه حوزه هايي بين اين نظريه و دو شخصيت مذکور شباهت و تفاوت وجود دارد و دلايل آن در چيست ؟ روش شناسي پژوهش : روش پژوهش اين مقاله با توجه به رويکرد جامعه شناختي آن ، از نوع توصيف و تحليل داده ها تطبيقي - مقايسه اي ، در چارچوب نظريه کاريزماتيک و شناسايي ابعاد شخصيت فردي ، سياسي ، مذهبي و اجتماعي شهيدمدني و شهيدسليماني در قالب اين نظريه مي باشد.
(رجوع شود به تصویر صفحه) ويژگيهاي اقتدار کاريزمائي در شخصيت شهيدمدني شهيدمدني برخلاف نظريه وبر به دنبال کسب قدرت شخصي براي خويش نبود و تمام فعاليت هاي خود را در راستاي انقلاب اسلامي صرف کرد.
وبر معتقد است ، شخصيت کاريزما در جامعه خويش موجب تغييرات گسترده اجتماعي و فکري ميشود که اين مورد با فعاليت ها و اقدامات شهيدمدني هم خواني دارد.
هم چنين برخلاف نظر وبر که عدم وجود رهبر کاريزما را به هر دليلي عاملي براي انحلال قدرت مقامات ميداند؛ شهادت قاسم سليماني و نقش کليدي ايشان ، باعث شد که برخي به اغراق بگويند که او يک شخصيت بدون جايگزين است .
(In Persian) Bastami, Reza (2010), Martyr Ayatollah Seyyed Assadollah Madani (the second martyr of the altar), Tehran, Islamic Revolutionary Documentation Center.