خلاصة:
ایمانوئل کانت در نقد نیروی حکم عملکرد منطقی حکم ذوقی را بر حسب مؤلفههای کیفیّت، کمیّت، نسبت و جهت صورتبندی کرده است. وی در تبیین کیفیّت حکم ذوقی، خرسندی و ناخرسندیِ بیعلقه را متعلق قوۀ ذوق معرفی میکند و از این حیث امر زیبا و حکم مربوط به آن را از خوشایندی علقهمند حاصل از مطبوع و خیر متمایز میسازد. با وجود اینکه کانت معنای علقه را در حوزۀ نقد عملی تبیین کرده است، لیکن در نقد سوم، علقه را «خرسندی از وجود متعلق» تعریف مینماید. چنین تعریفی هرگونه امکان ارتباط خرسندی حاصل از امر زیبا با قوۀ میل را نفی میکند. با این حال، وی در بندهای 41 و 42 نقد سوم، امکان «علقۀ تجربی و ذهنی به امر زیبا» را مطرح میسازد. تمایل به تکرار مواجهه با امر هنری و نیز زیبایی طبیعت از سویی، و احساس خرسندی بیعلقه نسبت به وجود متعلق از سوی دیگر، تناقضی ظاهری در نسبت علقه با امر زیبا پدید میآورد. پژوهش پیش رو در نظر دارد با تشریح معنای علقه و توجه به فرآیند داوری حکم ذوقی، پیچیدگی احتمالی در قرائت تعریف کانت از «علقه» و امکان پیوند آن با امر زیبا در زیباشناسی وی را رفع کند یا دستکم روشنتر سازد.
Immanuel Kant in Critique of the Power of Judgment has formulated logical function of the judgment of taste according to moments of quality, quantity, relation and modality. In explaining the quality of the judgment of taste, he introduces disinterested satisfaction and dissatisfaction as the object of the faculy of taste, and in this respect distinguishes the beautiful and its related judgment from the interested pleasure of the agreeable and the good. Despite the fact that Kant has explained the meaning of the interest in the field of practical criticism, he defines the interest as a satisfaction with “the existence of an object” in third critique. Such a definition denies any possibility of connection between satisfaction with the beautiful and faculty of desire. However, in §41 and §42 of third critique, he discusses the Possibility of “an empirical and intellectual interest in the beautiful”. The inclination to repeat the encounter with the artistic matter as well as the beauty of nature on the one hand and the feeling of disinterested satisfaction with the existence of the object on the other hand, creates an apparent contradiction in the relationship between interest and the beautiful. The present essay intends to eliminate or at least reveal the probable complexity of reading Kant's definition about interest and possibility of linking it with the beautiful in his aesthetics.
ملخص الجهاز:
تبيين کمي به کليت حکم ذوقي و همگاني بودن خرسندي حاصل از داوري امر زيبا ميپردازد، تبيين حکم ذوقي از حيث نسبت ، آن را صرفا مبتني بر خصوصيات صوري معرفي ميکند و تأکيد دارد آنچه زيباست ، به هيچ غايتي غير از صرف صورت غائيت (ßigkeitform der zweckma) که داراي دو وجه بيروني و دروني در طبيعت و قواي متصورٔە انسان است ، توجه ندارد.
وي ً ّ حکم دربارٔە زيبا را نه مبتني بر علقه ميداند و نه حامل آن؛ در اين صورت چگونه مي توان مدعي بود که خرسندي حاصل از تأمل زيبايي به هيچ عنوان تمايلي را براي ادراک خرسندي تحريک نميکند و هيچ نسبتي با قؤە ميل (genbegehrungsvermo) برقرار نميسازد؟ پژوهش پيش رو در نظر دارد ضمن شرح معناي علقه نزد کانت ، امکان پيوند قؤە ميل با امر زيبا را بررسي کند.
در نقد نيروي حکم علقه خرسندي از وجود متعلق تبيين ميگردد و لذت زيباشناختي به دليل عدم نسبت با تعين متعلق از حکم به ً مطبوع و خير متمايز ميشود؛ يعني حکم ذوقي نه مبتني بر علقه است و نه حامل آن و از اين رو، ميتوان حکم ذوقي را فاقد هرگونه پيوند با قؤە ميل تلقي کرد؛ ليکن کانت در بندهاي ۴۱ و ۴۲ نقد سوم امکان پيوند علقۀ تجربي و نيز علقۀ ذهني را با امر زيبا، يا به عبارت ديگر با نتيجۀ داوري ً دربارٔە زيبا، تصديق ميکند.
(cj)cambridge university، ،london ،critique of practical reason، transated by Mary gregor، ١ ،(o٢١٥) ــــــــــــــــ .