خلاصة:
تقدیرگرایی از موضوعات مهم در فلسفه و کلام است که به تبع آن در حوزۀ ادبیات نیز راه یافته است. انسان در انجام بسیاری از اعمال خود، وجود اراده آزاد را آگاهانه و ناآگاهانه میپذیرد امّا هنگامی که ناکام میشود، به تقدیر متوسل شده و به نیرویی مافوق ارادۀ خود که در نهایت او را مقهور ساخته باور پیدا میکند و از آن سخن میگوید. از آن جا که برمبنای نظرات فرضیهپردازانی چون فرکلاف تحلیل گفتمان تجزیه و تحلیل زبان در کاربرد است و نمیتواند منحصر به توصیف صورتهای زبانی مستقل از اهداف و کارکردهایی باشد که این صورتها برای پرداختن به آنها در امور انسانی به وجود آمدهاند، با توجه به بسامد بالای واژه هایی نظیر«بخت» یا «زمانه» در آثار بسیاری از شعرا و نویسندگان این واژه ها باید به عنوان واژههایی «نشان دار» در نظر گرفته شود که حامل بار فرا معنایی و فرامتنی هستند و ریشه در ناخودآگاه و ایدئولوژی گویندگان آنها دارد. در این مقاله ارتباط این اصطلاحات در منظومه های «اقبالنامه» و «مخزنالاسرار» نظامی با تفکّر تقدیرگرایی زروانی بررسی شده و شیوۀ تحلیل با توجّه به نظریه نورمن فرکلاف در تحلیل گفتمان، بررسی موقعیت فرامتنی این اصطلاحات قرار داده شده و سرانجام ضمن بررسی این اصطلاحات پیرامون سیر، تداوم و تأثیر تقدیرگرایی زروانی–مهری بر افکار و آثار نویسندگان و شاعران و نیز انتقال این تفکّر به دورههای بعد بحث شده است.
Fatalism is one of the major discourses in the field of literature. In many of his actions, man accepts the free will consciously and unconsciously, but when he fails to resort to fate and believes in and speaks of the supreme will that has finally subjugated him. Whereas, based on the theories of theorists such as Yule, Brown and Fairclough, discourse analysis is applied to language, it cannot be limited to describing linguistic statements that are independent of the purposes and functions that these statements are designed to address in human affairs. , Given the high frequency of words like "fortune" in the books of many poets and writers, these words should be regarded as "signified" words that carry the meta-semantic and transnational concept, rooted in the subconscious and ideology of their speakers. In this article I will attempt to examine the relationship of these words in "Eghbalname" and "Makhzan -al-asrar” ‘s Nezami poem with Zurvanian fatalism thinking and to analyze the discourse based on Norman Fairclough 's theory of analysis. In this article, while discussing these vocabulary, the persistence and effect of Zurvanian -Mehri fatalism on the thoughts and works of writers and poets, as well as the transmission of this thinking to later periods are discussed.
ملخص الجهاز:
فصل نامه علمي تفسير و تحليل متون زبان و ادبيات فارسي (دهخدا) دورة١٣، شمارة٥٠، زمستان ١٤٠٠، صص ١٥٣ -١٧٦ تاريخ دريافت : ٩٨/١١/١٦، تاريخ پذيرش : ٩٩/٢/١٥ (مقالۀ پژوهشي) تحليل اصطلاح «بخت » در منظومه هاي «اقبال نامه » و «مخزن الاسرار» از منظر تقديرگرايي زرواني، با نگاهي به تحليل گفتمان مرمرحسامي ١،دکتربهرام پروين گنابادي ٢،دکتراصغردادبه 3 چکيده تقديرگراييازموضوعات مهم درفلسفه وکلام است که به تبع آن درحـوزة ادبيـات نيـزراه يافته است .
انديشۀباستاني زرواني که به اعتقادبسياري دانشمندان جزءاولـين ديـن هـاي ايرانـي و مقدم برمزداپرستي است دردوره هاي بعدبارسمي شدن آيـين زرتشـت درايـران ازميـان نرفت وهمچنان حضورخودراگرچه کمرنگ ترازگذشته دربخش هاي متأخراوستامثـل مهريشت ادامه داد.
ارزش وضرورت اين پژوهش دراين است که بررسياين واژه هادرسـطحي بالاترازمتن ،ميتوانددرکجديدوتازه ايازمتن به خواننـده دهـدکـه درآن ناخودآگـاه شاعرراکه پشت پرده اشعريگريپنهان شده نمايان کندونيزبانگريستن بااين ديدگاه به متن بسياريازبه ظاهرتعارضاتيکه درمتن وانديشه شاعررخ مينمايـدقابـل توجيـه و توضيح است .
بـامراجعـه بـه کتـب و مقالاتيکه به اين موضوع يعنيتقديرگراييپرداخته اند،اطلاعاتيگردآوري،دسـته بنـديو فيش برداريشده است که درجريان پژوهش ازاين اطلاعات بهـره جسـته ام .
مباحث مربوط به عقايدمعتزله واشاعره درايران که بـرايزمـان هـايمديـديگفتمـان عصر(discourse)بوده است ودراصل برپايۀهمين نگرش اوليـه انسـان بـه فاتاليسـم و ديترمينيسم شکل گرفته .
دراين دوران که بخت رام ووگردش ايام به کـام اسـت وچهـره مهيـب زروان پنهان است .
به تقديروحکم جهان آفرين نخست آسمان کرده شدبازمين (اقبال نامه ،١٣٧٦:١٢٢) نتيجه گيري تقديرگراييبامفهوم فلسفيوامروزيخوديکيازديرينـه تـرين انديشـه هـايبشـري است که ذهن انسان راازديربازبه خودمشعول داشته .
کلاميکه کـه گـاه تنهـامنشـأآن ناخودآگـاه شـاعرو نويسنده است که ازپس به کاربردن واژه تقـديررخ مـينمايـد.