خلاصة:
مرابطون از نیمه قرن پنجم با دعاوی مذهبی در مغرب اقصی به قدرت دست یافتند. آنان مذهب مالکی را مبنای عملکرد سیاستهای داخلی و خارجی خود برای اداره کشور قرار دادند. مرابطون افزونبر جلوگیری از فعالیت سایر مذاهب، با جریان تصوّف نیز که از پایگاه اجتماعی مهمی در آن سرزمین برخوردار بودند، مقابله کرده و فعالیت آنها را متوقف کردند. پژوهش حاضر در نظر دارد با واکاوی رویکرد و عملکرد مرابطون در رابطه با صوفیان در مغرب، به این پرسش، پاسخ دهد که علل و عوامل سیاست تقابلی آنان با تصوف چه بودهاست؟ یافتههای پژوهش نشان میدهد که گسترش تصوف در مغرب میتوانست اقتدار مرابطون را به خطر بیاندازد، از اینرو آنها با سیاست دوگانه به مهار و پیشگیری از گسترش تصوف پرداختند. مرابطون در گام اول با وارد کردن اتهامهای مذهبی مانند بدعتگذاری و مخالفت با شرع، بخشی از صوفیان را سرکوب کردند و درگام دوم با نزدیک شدن به صوفیه تلاش کردند تا آنها را مهار کنند.
From the middle of the fifth century, Almoravids became powerful with religious claims in Fareast Maghreb (Moroccan). Their internal and external policies for managing the country was based on Maliki religion. In addition to preventing other religions’ activity, Almoravids confronted Tasawwuf which had an important social status in that land and stopped their activities. The present study by examining Almoravid’s approach regarding Tasawwuf in Moroccan intends to answer the question of what were the causes and factors of their confrontation policy with Tasawwuf? Findings indicate that the spread of Tasawwuf in the Moroccan could endanger Almoravids authority. Therefore, they pursued a dual policy to control and prevent the spread of Tasawwuf. In the first step, Almoravids suppressed a part of the Sufis by religious accusations such as heresy and opposition to the Shari'a, and in the second step by approaching the Sufyya tried to restrain them.
ملخص الجهاز:
پژوهش حاضر در نظر دارد با واکـاوي رويکـرد و عملکـرد مرابطـون در رابطه با صوفيان در مغرب ، به اين پرسش ، پاسخ دهد که علل و عوامل سياست تقـابلي آنان با تصوف چه بوده است ؟ يافته هاي پژوهش نشان مي دهد که گسـترش تصـوف در مغرب مي توانست اقتدار مرابطون را به خطر بياندازد، از اين رو آنها با سياست دوگانه بـه مهار و پيشگيري از گسترش تصـوف پرداختنـد.
پژوهش حاضربـادرنظـرگـرفتن اهمّيت حکومت مرابطون به دليل نقش مهم آنهادرتحولات مغرب واندلس وازسـوي ديگراهمّيت صوفيه به دليل شيوع جريان تصوف وبزرگداشت اوليـايآن درمغـرب و اندلس ،به دنبال پاسخ به اين سؤال است که علل وعوامل سياسـت تقـابليمرابطـون بـا اين جريان اجتماعيچه بوده است ؟ پيشينه پژوهش بااستفاده ازرويکردتوصيفي-تحليليومراجعه بـه منـابع وپـژوهش هـايمتـأخر مشخص شدکه بيشترپژوهش هايجديددرچهارقالب انجام شده اسـت .
دوم پژوهش هاييکه به دليل اهمّيـت حکومـت مرابطـون درجهـان اسـلام بـا محوريت آنهاانجام يافته است ودرخلال مطالب ،به صوفيه نيزپرداخته اند؛مانندکتاب المغرب والاندلس فيعصرالمرابطين ازابراهيم قـادري(١٩٩٣م ).
درهمين زمان صوفيه بااستفاده ازابزارکرامـت و دعاکه اغلب به حل مشکلات کشاورزي(ابن زيات ،٢٥٣)وتجاري(همان ،٢٩٧)مردم مربوط ميشد،درصحنه هاياجتماعيبه ايفاينقش پرداختند.
ابـن حمـديس ديگـرشـاعرعصـر مرابطون هم به مشکلات موجوداشاره کرده است (ابن حمديس ،٤٤٧).
مرابطون نظارت هايدقيق همراه باافراط رابرصوفيه اعمال ميکردند(ابن زيات ،١٥٥-١٥٤؛٧٢,El Hour)که شامل موارديماننداحضـار، دستگيري،زندان ،قتل ،تبعيدوبه عبارتيدورکردن آنهاازمراکزفعاليت شان بود.
براينمونه درگفتگوييکه ميان ابـن زرقـون ازقضـات مرابطـون وقاضـي ديگريصورت گرفته بود،ابن زرقون (همـان ،٦٣/٢)يکـيازبزرگـان صـوفيه بـه نـام عبدالجليل ويحلان (متوفاي٥٤١)راشخصياهل بدعت ميداندکـه مـردم ازدرمنـزل تامسجدجامع ،اطراف اوتجمع کرده اند(ابن زيات ،١٤٧).
ابن خلدون ، عبد الرحمن بن محمد، ديوان المبتدأ و الخبر في تاريخ العرب و البربر، بيروت ، دار الفکر، ۱۹۸۸.