خلاصة:
زمینه و هدف: عاشورانگاری نوعی تکنگاری تاریخی است که در آن به جریان شهادت امام حسین (ع) و یاران او از آغاز تا پایان پرداخته میشود. ابن جریر طبری از مورخان اهل سنت در قرن چهارم هجری است که در کتاب «تاریخ الامم و الملوک» بدون هیچگونه داوری واقعۀ عاشورا را به نقل از منابع خود آورده است. هدف از پژوهش حاضر تحلیل روایتشناختی عاشورانگاری در تاریخ طبری براساس نظریۀ هوش داستانی «رندال» است.
روش مطالعه: روش پژوهش توصیفی-تحلیلی است.
یافته ها: در روایتشناسی عاشورانگاری، تحلیل روایت و نظم حاکم بر گزارش واقعۀ عاشورا با قالببندی و پی گرفتن رخدادها مورد توجه قرار گرفته است. از دیدگاه «رندال» هوش داستانی در گرو کاربست مجموعه ای از راهکارهای روایی ازجمله پیرنگپردازی، شخصیت پردازی، روایتپردازی و درونمایه پردازی است.
نتیجه گیری: پیرنگپردازی طبری در سیر اصلی حکایت و حلقه های علّی - معلولی نقش داشته و کشمکشهای درونی و جسمانی موجود در روایات باعث استحکام پیرنگ شده است. توصیف مستقیم و غیرمستقیم او از شخصیتهای واقعه و نقل زنجیرۀ خاصی از حماسه آفرینیها و درونمایه های اعتقادی و اخلاقی حاکی از توانایی داستانی طبری در انتخاب و نقل رخدادهای عاشوراست.
BACKGROUND AND OBJECTIVES: Ashura style is a kind of historical monograph in which the martyrdom of Imam Hussein (AS) and his companions from the beginning to the end is discussed. Ibn Jurayr Tabari is one of the Sunni historians in the fourth century AH who has quoted the event of Ashura in his book "History of Nations and Kings" without any judgment. The purpose of this study is to analyze the narrative of Ashura in the history of Tabari based on the theory of fictional intelligence "Randall".
METHODOLOGY: The research method is descriptive-analytical.
FINDINGS: In Ashura narration, the analysis of the narration and the order governing the report of the Ashura event by formatting and following the events has been considered. From Randall's point of view, fictional intelligence depends on the application of a set of narrative strategies, including plot, characterization, narrative, and theme.
CONCLUSION: Tabari plotting has played a role in the main course of the story and causal circles, and the internal and physical conflicts in the narrations have strengthened the plot. His direct and indirect descriptions of the characters of the event and the narration of a special chain of epics and doctrinal and moral themes indicate Tabari's narrative ability in selecting and narrating the events of Ashura.
ملخص الجهاز:
Randall رنجبر (١٣٨٦) به عاشورانگاريها پرداخته اند، اما پژوهش آنها عمدتاً بر تاريخ نگاري عاشورا، اهميت و ارزيابي روايات متمرکز بوده و بطور نظام مند تلاشي درمورد تحليل روايت شناسانۀ عاشورانگاري در تاريخ طبري براساس نظريۀ هوش داستاني «رندال » انجام نشده است ١.
بيشتر شخصيتها در عاشورانگاري تاريخ طبري داراي نقشي ايستا هستند، مانند شخصيت امام حسين (ع )، حضرت زينب (س ) و حضرت ابوالفضل (ع ) که در طول روايت واقعۀ عاشورا بدون تغيير باقي مانده اند.
طبري حوادث روز عاشورا و شهادت امام حسين (ع ) را مانند يک زنجير يکي پس از ديگري نقل ميکند و در مواردي با روايت پردازي سعي دارد روايتهاي کوچکتر را که در حرکت داستان نقش کليدي ندارد در دل روايات طولانيتر جاي داده و بر واقعۀ عاشورا بيفزايد.
نمونۀ اين روايت پردازي در حرکت شتابان حضرت زينب (س ) بسوي ميدان جنگ و افتادن او بر پيکر علياکبر (ع ) بعد از شهادت ايشان و بردن حضرت زينب (س ) به خيمه گاه از سوي امام حسين (ع ) در اثناي نقل وقايع عاشورا است ١ (تاريخ طبري ، ج ٥: صص ٤٤٧-٤٤٦).
بررسي روايت شناسي عاشورانگاري در تاريخ طبري براساس نظريۀ هوش داستاني «رندال » نشان داد پيرنگ ترسيم کنندة خط سير اصلي واقعۀ عاشورا و حلقه هاي علّي -معلولي آن است و کشمکشهاي دروني و جسماني موجود در آن باعث استحکام پيرنگ شده است .
ir: Respnsible authr) Farideh DavudiMghadam, Assciate Prfessr, Department f Persian Language and Literature, Shahed University (Email: davudy@shahed.