خلاصة:
مسالهی حقیقت، که همواره از مهمترین مسائل فلسفه در حوزهی معرفتشناسی به شمار رفته، و در آراء نیچه از ویژگی منحصر به فردی برخوردار است. هر چند که نیچه معنای حقیقت را همچون بسیاری از فلاسفه مطابقت ذهن (سوژه) و عین (ابژه) دانسته، اما به جهت این که برای علم ماهیتی واژگانی قائل است و از طرفی دیگر رابطهی ذهن و عین را نوعی استعاره معرفی کرده، هیچ ارزش علمی برای حقائق بشری قائل نیست و همهی آنها را توهمات ذهن انسان قلمداد کرده است. نیچه ارزش و فایدهی علوم را در دستیابی انسان به اهداف خود در زندگی، که همان خواست قدرت است، منحصر کرده و حقیقت را چشمانداز بشر معرفی میکند. فلسفه نیز در نگاه نیچه عاری از هر گونه عقلانیت است و باید از اصول و ارزشهای زیباشناختی و هنری پیروی کند. اما با توجه به این ماهیت واژگانی معرفت هیچ گونه دلیلی برای اثبات ندارد و از طرفی دیگر شواهد بسیاری همچون ادراکات خیالی رد نظریه نیچه و فرایند ادراک در نگاه او را اثبات میکند.
ملخص الجهاز:
هـر چنـد کـه نيچـه معنـاي حقيقت را همچون بسياري از فلاسفه مطابقت ذهن (سوژه ) و عين (ابژه ) دانسته ، اما بـه جهـت اين که براي علم ماهيتي واژگاني قائل است و از طرفـي ديگـر رابطـه ي ذهـن و عـين را نـوعي استعاره معرفي کرده ، هيچ ارزش علمـي بـراي حقـائق بشـري قائـل نيسـت و همـه ي آن هـا را توهمات ذهن انسان قلمداد کرده است .
به دليل اين که نيچه حقيقت را موهومات بشر تلقي ميکند قاعدتا براي علوم بشري هيچ گونه ارزش علمي قائل نيست و فلسفه اي را که با روش عقلي و استدلالي و هدف دست يابي به حقائق باشـد، را نمي پـذيرد.
»( فريدريش نيچه ،۱۳۹۴، ۴۲) نيچه پس از اين که حقيقت و باور به حقـايق را ظاهري و به عنوان چشم انداز زندگي انسان معرفي ميکند، کبري قيـاس خـود را ايـن گونـه ثابـت ميکنــد؛ زنــدگي بـدون ارزش گـذاري چشــم انـدازها و امـور ظــاهري نميتوانست وجود داشته باشد.
بنابراين ، با توجه به اين که نيچـه جهـان واقعـي را ميپـذيرد و از طرفـي ديگـر بـه ادراکات ذهني نيز باور دارد ميتوان گفت معناي حقيقت در نگاه وي عبارت اسـت از مطابقت ذهن و عين .
علاوه بر اين ، نيچه براي اثبات عـدم دسـت يابي بـه حقيقـت ، را عدم امکان مطابقت ذهن و عين ميداند و اين خود شاهدي بـر ايـن اسـت کـه نيچـه حقيقت ايدال را مطابقت ذهن و عين ميداند اما به جهت نبود سـنخيت بـين ذهـن و عين آن را غير ممکن تلقي ميکند.