خلاصة:
حدیث، به عنوان یکی از منابع مهم دین اسلام، تاریخ پر فراز و نشیبی را پشت سر گذاشته و در قرون اولیه، با موانع و مخالفتهای سیاسی فراوانی مثل منع نقل و کتابت، حدیثسوزی، جعل، رقیبسازی و تهدید و ترور امامان و اصحاب ایشان، روبرو بوده است. در این مقاله با رویکرد جامعهشناختی و مدل روششناسی به دنبال تبیین این مسئله هستیم که در چنین بستر نامناسبی چطور حدیث و علوم مربوط به آن تکامل یافتند. دستیابی به این تبیین، میتواند در سیاستگزاریهای علمی در دوره معاصر، موثر باشد. یافتههای پژوهش حاکی از آن است که ظرفیتهای معرفتی حدیث و سیاستگزاریهای علمی ائمه از جمله ترغیب به روایت و روایتگری، کتابت حدیث، برگزاری جلسات آموزشی، پرسش و پاسخ و مناظره، و سیاستهای اصلاحی مثل عرضه حدیث، استناد و اجازه نقل حدیث به عنوان عوامل معرفتی در کنار ویژگیها و انگیزههای راویان شیعه به عنوان عوامل فردی، در مدینه، مکه، کوفه، بغداد، قم، ری و خراسان، موجب غلبه بر عومل غیر معرفتی و تکامل علم حدیث شد.
Hadith, as one of the important sources of Islam, has gone through a tumultuous history and in the early centuries, with many political obstacles and oppositions such as prohibition of writing and writing, hadith burning, forgery, rivalry and intimidation and assassination of Imams and their companions. , Has been facing. In this paper, with a sociological approach and a methodological model, we seek to explain how hadith and related sciences evolved in such an inappropriate context. Achieving this explanation can be effective in contemporary scientific policy-making. The research findings indicate that the epistemological capacities of hadith and the scientific policies of the Imams, such as encouraging narration and narration, writing hadith, holding educational meetings, questioning and answering and debating, and corrective policies such as offering hadith, citation and permission to narrate hadith Epistemology, along with the characteristics and motivations of Shiite narrators as individual factors, in Medina, Mecca, Kufa, Baghdad, Qom, Rey, and Khorasan, overcame non-epistemological reason and the evolution of the science of hadith.
ملخص الجهاز:
تحلیل جامعه شناختی علوم حدیث در عصر صدور1 2 قاسم ابراهيمي پور چکيده حديث ، به عنوان يکي از منابع مهم علوم اسلامي ، تاريخ پر فراز و نشيبي را پشت سر گذاشته و در قرون اوليه ، با زمينه هاي نامناسب فرهنگي مانند شيوع بي سوادي و مقاومت هاي سياسي مثل منع نقل و کتابت ، حديث سوزي ، جعل ، رقيب سازي و تهديد و ترور امامان و اصحاب ايشان ، کارکردهاي آشکار و پنهان متعددي داشته است .
يافته هاي پژوهش حاکي از آن است که تغيير زيرساخت ها توسط نبي اکرم ص ، تغيير شرايط فرهنگي پس از واقعه عاشورا، تشعيف عوامل سياسي در برخي دوره ها، و تحقق ظرفيت هاي معرفتي حديث و سياست گذاري هاي علمي ائمه ع ، ازجمله ترغيب به روايت و روايت گري ، کتابت حديث ، آموزش عمومي ، ظهور پديده پرسش گري و مناظره ، و سياست هاي اصلاحي مثل عرضه حديث ، استناد و اجازه نقل حديث در کنار ويژگي ها و انگيزه هاي راويان شيعه به عنوان عوامل فردي ، در مدينه ، مکه ، کوفه ، بغداد، قم ، ري و خراسان ، موجب غلبه بر عوامل غيرمعرفتي و تکامل علوم حديث شد.
٤. ويژگي هاي عصر صدور از مهم ترين ويژگي هاي اين دوره ، حضور معصوم و امکان صدور روايت ، کتابت و تدوين آثار حديثي است ؛ زيرا ائمه شيعه از همان ابتدا بر کتابت حديث اصرار داشتند؛ درحاليکه بزرگاني از اهل سنت ، حتي در اوايل قرن سوم نيز با اکراه و تنها براي بقاي حفظيات خود، احاديث را مي نوشتند و در اواخر عمر خود آنها را از بين مي بردند (جعفريان، ۱۳۶۸ ب، ص۵ و ۱۳).