خلاصة:
نظریّۀ نفی صفات به طور صریح در روایات اهلبیتD آمده و مورد پذیرش بیشتر متکلّمان امامیه بوده است. سؤال اینجا است که تاکنون چه اشکالاتی پیرامون این نظریّه مطرح شده و چه پاسخهایی در برابر این اشکالات قابل ارائه است. در این نوشتار، اشکالات ذیل، گردآوری و بررسی شدهاند: لزوم خلوّ ذات از اوصاف کمالی، مخالفت با دلایل عقلی، لزوم تعطیل، مجازی شدن استعمال انبوهی از آیات و اخبار، تعارض دیدگاه نفی صفات با آیات و اخبار، مخالفت با آیات صریح قرآن، ابهام در نظریّۀ نفی صفات، مخالفت با قواعد ادبی، توجیهناپذیری دعا و ارتباط با خالق. نتیجۀ پژوهش حاضر به اجمال چنین است که آموزۀ نفی صفات نه به خلوّ ذات از کمالات، بلکه به اثبات کمالی بالاتر برای ذات، یعنی استغنای از صفت میانجامد. اشکالات عقلی به این نظریّه نیز اغلب از فرضیۀ صدور و قاعدۀ سنخیّت میان علّت و معلول سرچشمه میگیرد که با طرح نظریّۀ توحید و خلقت، این اشکالات منتفی خواهند شد. افتادن در ورطه تعطیل هم چه به معنای تعطیل وجودشناختی باشد یا تعطیل معرفتشناختی، از لوازم نفی صفات نیست، بلکه این نظریّه خود مسیری روشن برای خروج از حدّ تشبیه و تعطیل است. آیات و اخبار مشتمل بر ذکر صفات الهی به چند صورت با روایات ناظر به نفی صفت قابلجمع است، با ارائۀ تصویری صحیح از این نظریّه، ابهام و غرابت ادعاشده از سوی برخی اندیشمندان برطرف خواهد شد، مخالفت مفاد این نظریّه با قواعد ادبی در باب مشتق نیز به چند وجه قابل پاسخ است و در نهایت، نفی صفات نه به قطع ارتباط میان خالق و مخلوق، بلکه به تصویری صحیحتر از این ارتباط منتهی میشود.
ملخص الجهاز:
١. اشکال اول : خلو ذات از اوصاف کمالي شايع ترين نقد مطرح شده بر نظريۀ نفي صفات اين است که نفي صفت موجب ميشود تا ذات الهي فاقد هرگونه صفت ذاتي کمالي هم چون علم و قدرت باشد و اين خلو، نقصي است که با وجوب وجود و غناي ذات الهي سازگار نيست (زنوزي، ١٣٧١: ٨٦؛ طباطبايي، ١٤١٧ق ، ١٨: ٥٩؛ طباطبايي، ١٣٨٦: ٢٥٢؛ طباطبايي، ١٤١٩ق : ٣٤؛ حسيني همداني، ١٣٦٣، ٤: ٢٣٧؛ سبحاني، ١٤٢٥ق ، ١: ٣٦٩؛ خرازي، ١٤١٧ق ، ١: ٧٤؛ جميل حمود، ١٤٢١ق ، ١: ١٧٨؛ هراس ، ١٤١٥ق ، ١: ١٥٣).
بر اساس اين نظريه ، موجودات از ذات الهي صادر شده اند و از اين رو، ميان خدا و ّ جهان يا علت و معلول بايد سنخيت باشد و خداوندي که کمالاتي هم چون علم و قدرت را به ّ مخلوقات افاضه کرده ، خود بايد در رتبه علت واجد اين کمالات باشد و نفي اين کمالات از ذات با اثبات نقص براي وي برابر است (سبزواري، ١٣٨٣، ١: ١١١)؛ بنابراين ، بر اساس آموزٔە خلقت که خالق ، مخلوق را ايجاد ميکند، لازم نيست خدا کمالات مخلوقات را داشته باشد، بلکه بايد کمالات مخلوقات مانند علم و قدرت مخلوقات را از خالق نفي کرد.
اين احتمال به همان اشکال اول ، يعني خلو ذات از صفات کمالي ، برميگردد که پيش تر بدان پاسخ داده شد و گفته شد که نفي صفت از خداوند مساوي با اثبات نقص براي وي نيست .