ملخص الجهاز:
"و پرسش از اینگونه مفروضات هیدگر برای من جالب بود؛این سؤال برایم مطرح بود که آن نوع معماری که صرفا به ارزشهای سکونت،اقامت،پناه دادن به حضور خدایان و افراد بشر وابسته نیست،چه معنایی دارد؟آیا اینگونه معماری امکانپذیر است؟آیا در این صورت،باز هم نحوی معماری خواهد بود؟فکر میکنم کسانی مثل آیزنمن و شومی-که خود را معماران دکنستروکتیویست مینامند-به عنوان یک«واقعیت»یا امری صرفا برهانی،چرا که شما یقینا همواره میتوانید معماری آنها را در کار فراهم آوردن محل سکونت،پناهگاه و مانند آن مشاهده کنید؛بلکه پرسشی که اکنون موردنظر من است فقط به چیزی که آنها میسازند مربوط نمیشود،بلکه با نحوهء تفسیر ما از آنچه میسازند ارتباط دارد.
-یعنی اگر این یک پروژه بزرگی بود چنین معنایی درونش اتفاق نمیافتاد(درمعنا نه در عمل)که مثلا جهت از هر نظر که بگیریم،شکل،حرکت،اتفاق،در داخل یعنی مفهوم نهفته در درون با جهت باز از هر نظر که بگیریم،شکل،حرکت و فرم در شکل بیرونی یکی نباشد؟یعنی در داخل،معنا و جهت و شکل چیز دیگری است و با معنا و شکل و جهت در بیرون فرق (تصویرتصویر) میکند؟اگر یک پروژه بزرگی بود دیگر امکان نداشت که این تضاد وجود داشته باشد؟یا اینکه این یک موضوع جداگانه است؟چون بههرحال وقتی طراحی انجام میشده این موضوع کاملا واضح بوده که سالن در این جهت است ولی داریم چنین سقفی را برایش درنظر میگیریم."