خلاصة:
گزارشی که در بارة باران میآید، یک پنداشتة دینی است و قداست دارد. برای نیاکان ما چگونگی آمدن باران به شکل امروز وجود نداشته یا پذیرفته نمیشده است. آمدن باران کاری در حیطة قدرت ایزدان باران کردار و به فرمان اورمزد بوده است. از دید نیاکان ما باران یک پدیدة طبیعی و مستقل و بر کنار از قدرت ایزدان نبوده، بلکه پدیدهای در حیطة قدرت ایزدان بوده است و ایزدان در پیدایش باران نقش داشتند. آمدن باران در حقیقت نبرد بین بدی و نیکی بوده است و مردم میتوانستند با نیایش و گرامی داشتن ایزدان و دوری از دیوپرستی به آمدن باران کمک کنند و در آمدن باران نقش داشته باشند. در این مقاله، تلاش میشود متون دینی و غیردینی بررسی شود تا آگاهی بیشتری در بارة اسطورة باران حاصل شود، سپس به بررسی مراسمهایی به نام مراسم باران پرداخته خواهد شد که هر ساله در نقاط مختلف کشور انجام میشود. روش تحقیق توصیفی- تحلیلی و دادهها از طریق منابع کتابخانهای و همچنین گزارشهای بخش مردمشناسی سازمان میراث فرهنگی تهران و خراسان جمعآوری شده است. نتایج نشان میدهد مراسم باران یک آیین است و مردم آنها را باور دارند و خیلی از سمبلهایی که در این مراسم به کار میرود، ریشه در باورهای نیاکان ما دارد که هنوز باقی مانده است و در مراسمهای باران دیده میشود.
ملخص الجهاز:
۲) مراسم باران در مناطق مرکزی و جنوبی در قم در مراسمی که برای دعای باران انجام میشود، دو نفر نقش دارند یکی نقش «کوسه» (Cuse) یا (Cusa) و دیگر نقش «زن کوسه» دارد و کسی که نقش کوسه را دارد، بر روی سر او شاخی میگذارند و صورت او را با آرد سفید میکنند و میخوانند: «خدا بده بارانی گندم زیر خاکه از تشنگی هلاکه» و سپس از هر خانهای مواد لازم برای پختن حلوا را جمع میکنند و حلوا میپزند و در داخل آن مهرهای میگذرانند و سپس پیدا شدن مهره و مقصر پیداکردن در نیامدن باران است و کسی باید ضمانت کند که به زودی باران خواهد آمد (کتاب قم، ۲۰۰۲: ۱۶۷-۶۹).
مراسم باران در شیراز و روستاهای اطراف آن انجام میشود به نام «کوسه گلون» (kusa galun) یا «کوسن گلون» (kusan galun) مراسم به این صورت است که تعدادی کودک و نوجوان در محلی جمع میشوند و یک نفر را به عنوان رئیس انتخاب میکنند بر سر او کلاه محلی و دو تا شاخ میگذارند و از پشم گوسفند و موی بز برایش ریش درست میکنند و یک پوست یکرنگ گوسفند بر گردنش میاندازند و عصایی به دستش میدهند و او نقش سرگروه و رئیس را دارد و او در جلو و بقیه در پشت سر او حرکت کرده، درحالیکه میخوانند: «کوس کوس کرونه امید خدا بارونه» و سپس به در خانهها رفته و آرد یا خرما یا چیزهای دیگر جمع کرده و صاحب خانه بالای بام رفته و برروی سرگروه آب میریزد و سپس نان پخته و بقیة مراسم مانند گذاشتن مهره در نان و پیدا کردن مقصر مانند دیگر شهرهاست (صداقت کیش، ۱۳۶۹: ۱۶9-۱۶1).