خلاصة:
مفهوم خردمندی در متون فلسفی و دینی دارای قدمتی دیرینه است، اما از حدود دو سه دهه اخیر این موضوع وارد مباحث و پژوهشهای تجربی در عرصههای مختلف روان شناسی شده است. نظریه پردازان مختلف با توجه به جهتگیری فلسفی خود و حیطهای که در روان شناسی بر آن متمرکزند، به تعریف این مفهوم پرداختهاند، ولی تاکنون تعریف مورد توافقی پدید نیامده است. روان شناسی تربیتی نیز با بهرهگیری از این مفهوم، نظریهها و شیوههایی کاربردی برای آموزش این توانمندی یا فضیلت ارائه کرده است. این مقاله به طور خلاصه، به معرفی اجمالی نظریههای جامع و جدید در این زمینه، نظریه تعادلی خردمندی، پارادایم خردمندی برلین، و مدل سه بعدی خردمندی پرداخته و به برخی نظرها و یافتهها در زمینه آموزش خردمندی اشاره کرده است.
The concept of wisdom in philosophical and religious texts has a long history, but for the last two or three decades, this issue has entered the discussions and experimental research in various fields of psychology. Various theorists have defined this concept according to their philosophical orientation and the field they focus on in psychology, but so far no agreed definition has emerged. Educational psychology has also used this concept to provide theories and practical methods for teaching this ability or virtue. This article briefly introduces comprehensive and new theories in this field, the equilibrium theory of wisdom, the Berlin Wisdom paradigm, and the three-dimensional model of wisdom, and points out some ideas and findings in the field of wisdom education.
ملخص الجهاز:
براي دستيابي به چنين نگرشي به زندگي و شناخت انسان به تفکر تعمقي نياز است که فراتر از خطاهاي حسي رود (مکي و باربر٧، ١٩٩٩؛ به نقل از سوراني و شوقي، ١٣٩٦) و بر ذهنيت و تصورات غالب فرد که تمايل براي سرزنش ديگران و شرايط به خاطر خطاها و شکست هاي خود است برتري يابد (شروود٨، ١٩٨١).
در صورت ايده آل ، رهبران و اعضاي سازمان نه تنها از ارزش ها، اولويت و اصول هدايت کننده ي اعمال سازمان آگاه هستند بلکه اعضاي سازمان ميتوانند به اين درک برسند که راهنماهاي مناسبي براي عمل اخلاقي انسان بطور کلي وجود دارد.
اين طور استدلال ميشود که خرد يکي از مهم ترين ويژگيهاي رهبران براي رهبري کارآمد در سازمان ها است (استرنبرگ ، ٢٠٠٣).
آن هايي که آگاهانه قدرت انتخاب خود را سرکوب ميکنند يا از آن استفاده ميکنند ممکن است اين کار را براي سرزنش ديگران بخاطر کيفيت زندگي خود انجام دهند و بخواهند نقش يک قرباني را بازي کنند (جونز، ٢٠٠٥؛ به نقل از شوقي و مقدميپور، ١٣٩٦).
بايد خاطر نشان کرد که فرد خردمند ممکن است ادعاي يک مرکز کنترل خارجي را انتخاب کند، بويژه زماني که اين ديدگاه در يکي از موقعيت هاي مهم زندگيش مفيد باشد (جونز، ٢٠٠٥؛ به نقل از شوقي، ١٣٩٦).
درحاليکه ادبيات عملکرد مرتبط با خرد گسترده و متقاعدکننده است اما اين دغدغه وجود دارد که شاخص ها به جاي ارزيابي مستقيم خرد توانايي افراد را براي فرضيه سازي پيرامون عملکرد خردمندانه نشان ميدهند (آردلت ، ٢٠٠٤؛ وبستر، ٢٠٠٣).
Higher stages of human development: Perspectives on adult growth.