خلاصة:
گسترش روزافزون تجربهگرایی، علوم اجتماعی از جمله حقوق را نیز متأثر ساخته و مکتب پوزیتیویسم حقوقی را پدید آورده است. بر اساس پوزیتیویسم حقوقی کلیه مفاهیم اعم از حقوق و تکالیف قانونی الزاماً باید از فیلتر تحقیقپذیری عبور داده شوند. این اندیشه میخواهد از حقوق، علمی همانند علوم طبیعی بسازد و در مقابل مکاتب حقوقی الهی ریشه در وحی داشته و مبانی معرفت شناختی کاملاً متفاوتی دارند. محوریترین مفهوم در حال تغییر و تحول در عالم حقوق مفهوم «حق» است. این نوشتار میکوشد به روش توصیفی و تحلیلی به مقایسه تطبیقی مفهوم حق در دو مکتب پوزیتیویسم حقوقی و مکتب حقوقی اسلام بپردازد. به نظر میرسد پوزیتیویسم حقوقی و اسلام در محورهای منشأ و خاستگاه حق، نسبت حق با ارزشهای اخلاقی و فراقانونی و گستره و مصادیق حق تفاوتهای جدی و بعضاً متعارضی در خصوص مفهوم مذکور وجود دارد. در پوزیتیویسم حق، در واقع همان قانون موضوعه است، ولی در اسلام قانون موضوعه باید بر اساس حق باشد. پوزیتیویستها قائل به تفکیک ارزشهای اخلاقی از قوانین بوده، ولی در اسلام قوانین اعتبار خود را از ارزشهای اخلاقی بر مبنای شرع میگیرند و گستره حقها در رویکرد اسلامی گستردهتر از رویکرد پوزیتیویستی است و شامل حقهای معنوی و الهی نیز میشوند.
The growing spread of empiricism has also affected the social sciences, including law, and created the school of legal positivism. According to legal positivism, all concepts, including legal rights and duties, must necessarily be passed through positivist filtering. This idea wants to make law a science like the natural sciences. In contrast, the divine schools of law are rooted in revelation and have completely different epistemological foundations. The most central concept in the changing world of law is the concept of "right". This article tries to make a descriptive and analytical comparison of the concept of right in the two schools of legal positivism and the legal school of Islam. It seems that legal positivism and Islam in the axes of the origin of the right, the relationship of the right with moral and extra-legal values, and the scope and examples of the right, there are serious and sometimes conflicting differences regarding this concept. In positivism, the right is in fact the law of the subject, but in Islam the law of the subject must be based on the right. Positivists believe in the separation of moral values from laws, but in Islam, laws derive their validity from moral values based on sharia, and the range of rights in the Islamic approach is wider than the positivist approach, and includes spiritual and divine rights.
ملخص الجهاز:
بنابر سير مقدمات مذکور که مبتني بر واقعيت مساوي با محسوس تعريف شده است ، فهم واقعيات تنها با روش استقرايي آماري احتمال کثرت ، امکان پذير خواهد بود؛ بنابراين با ظهور انديشه پوزيتيويسم ، چوب تحقيق پذيري علوم اجتماعي را نيز به شدت تحت تأثير قرار داد، به نحويکه همان تجربه حسي و شاخص تحقيق تأييدپذيري تجربي را در کشف قوانين اجتماعي جامعه بشري همچون پديدارهاي جهان فيزيکي، گامي ضروري و کافي معرفي کرد.
به عقيده پوزيتيويست ها هيچ فردي ذاتا داراي حقوقي نيست و فرد خارج از اجتماع نميتواند موضوع حق باشد و اين جامعه است که با توجه به شرايط خود انسان ها را واجد حق و تکليف ميکند (١٢٦ .
هيوم همان طور که در مقدمه نيز به نظريه هاي وي اشاره شد، معتقد است که حقوق مبتني بر قرارداد است و به عقيده او رفتار انسان را معيار ثابت پيشيني تعيين نکرده و اين رفتار محصول انگيزه و گرايش هاي بشري است و بر بنياد تجربه اگر الگويهاي ويژه اي هم از رفتارهاي انساني کشف شود، آنها هم چيزي بيش از آداب و رسوم نيستند (کلي، ١٣٨٢، ص .
حق از سنخ مفاهيم فلسفي بوده که در ارتباط با فعل اختياري انسان از يک سو و فطرت آدمي و همچنين کمال مطلوب او از سويديگر تعريف ميشود و حق هر چند ما به ازاي خارجي ندارد ولي منشأ انتزاع خارجي دارد و تفاوت انديشه حقوقي اسلام و پوزيتيويسم در همين نقطه است ، زيرا آنان هيچ منشأي جز قرارداد انساني براي حق قائل نيستند و حق را امري نسبي ميپندارند که نسبتي با واقع ندارد (جاويدي، ١٣٩٤، ص .